tirsdag den 29. december 2009

تلفن از تهران:درگیری و زد و خورد در دانشگاه علم و صنعت

تلفن از تهران:

همین الان یکی‌ از دانشجویان علم و صنعت با تماس تلفنی اطلاع داد که تعداد زیادی دانشجویان علم و صنعت در مقابل در ورودی اصلی‌ تجمع کرده و قصد راهپیمائی به سوی میدان الغدیر در شرق تهران را دارند.

ساعتی‌ پیش درگیریهای بین بسیجیان و نیروهای امنیتی با دانشجویان معترض پیش آمده بود که اکنون پایان یافته.

تعداد دانشجویان معترض ۸۰۰ تا ۹۰۰ نفر تخمین زده میشود
دسامبر 29 ساعت ۱۴:۳۰ به وقت اروپا

رضا تاجيك روزنامه نگار بازداشت شد

جنبش راه سبز(جرس):"رضا تاجيك" روزنامه نگار و فعال ملي مذهبي ظهر دقایقی قبل در مقابل روزنامه اعتماد بازداشت شد.

به گزارش جرس،ماموران امنيتي صبح امروز(سه شنبه) در تماس با تاجيك از او خواسته بودند محل خود را اطلاع داده و منتظر ماموران بماند.

وي ساعت 14:15 دقيقه توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.

تاجيك در جريان حوادث پس از انتخابات نيز به مدت 46 روز بازداشت شده بود.

fredag den 18. december 2009

حکومت دیکتاتور نمیخوایم نمیخوایم:شعار ایرانیان اروپایی مقابل هتل احمدی نژاد در کپنهاگ



دیگر شعارها
قاتل بیا بیرون, محمود بیا بیرون
نابود باد جمهوری اسلامی
آزادی اندیشه, همیشه همیشه
زندانی سیاسی آزاد باید گردد
ایرانی آزاده حمایتت میکنیم
hi, hai, ho--Ahmadi must go

torsdag den 17. december 2009

کپنهاگ بر علیه احمدی نژاد:گزارش تصویری



پنجشنبه ابرانیان اروپا از شهرها و کشورهای مختلف به دانمارک آمدند تا به آکسیونهای ترتیب داده شده از طرف انجمن ایران آزاد بپیوندند.روز ورود احمدی نژاد به کپنهاگ مصادف با سردترین روز سال هم بود. باد سوزناک و سرمای وحشتناک باعث شد که خانواده های با بچه که معمولا به تظاهرات می آیند نتوانند شرکت داشته باشند. ولی علیرغم این سرمای طاقت فرسا ایرانیان زیادی از جاهای مختلف به اینجا آمده بودند.



از شهرهای استکهلم و کلن و یوتبوری کاروان اتوبوس و ایرانیان دیگری با وسایل نقلیه شخصی خود و یا هواپیما و قطار به جمع ما پیوسته بودند. از دانمارک رهبر حزب سوسیالیست دانمارک و یک نماینده حزب سوسیال دموکرات و از ایرانیان نوشابه امیری, مهرداد درویش پور و پروفسور مهدی مظفری از جمله سخنرانان فارسی این تظاهرات بودند..

این برنامه مورد استقبال رسانه های خبری ایرانی و بین المللی هم قرار گرفت و گزارشگران بی بی سی فارسی و رادیو فردا
گزارشهایی در این مورد تهیه و پخش کردند



امروز جمعه ساعت 14.00 هم تظاهرات دیگری در مقابل هتل هیلتون همزمان با مصاحبه مطبوعاتی
احمدی نژاد با خبرنگاران برگزار خواهد شد

onsdag den 16. december 2009

اولین تظاهرات خود جوش علیه حضور احمدی نژاد در کپنهاگ: گزارش تصویری




امروز ساعت پنج ونیم بعد از ظهر به ما خبر رسید احمدی نژاد وارد دانمارک شده و در هتل هیلتون که در نزدیکی فرودگاه کپنهاگ است اقامت گزیده. این خبر تا به حال از ما پنهان شده بود.

به محض شنیدن این خبر انجمن ایران آزاد با فرستادن اس ام اس ایرانیان را به آکسیونی در جلوی هتل محل اقامت دیکتاتور کوتوله فرخواند.
علیرغم سردی هوا و بارش برف جمعیتی 60-70 نفر با سرعت گرد هم آمدند و با روشن کردن مشعل و دادن شعار, آکسیون موفقیت آمیز 2 ساعته ای برگزار شد.

برنامه دو روزه تظاهرات علیه احمدی نژاد در دانمارک



فلک را سقف بشکافیم و ...
هم میهنان عزیز.
همانطور که اطلاع دارید انجمن ایران آزاد در اعتراض به حضور احمدی نژاد در دانمارک تدارک اعتراضات دو روزه ای را در روزهای هفدهم و هیجدهم دسامبر دیده است. تاکنون ایرانیان زیادی از کشورهای مختلف ا روپا با ما تماس گرفته و تمایل خود را برای پیوستن به ما ابراز داشته اند.
برنامه در ساعت چهار بعد از ظهر روز پنجشنبه در میدان Axeltorvet در نزدیکی ایستگاه قطار مرکزی و میدان شهرداری با سخنرانی شخصیت های سیاسی و فرهنگی دانمارکی و ایرانی مقیم دانمارک و چند کشور دیگر آغاز می شود.
. بعد از اتمام تظاهرات روز اول در ساعت 18 شما را به شبی فرامش نشدنی با هنرمندان مبارز ایران دعوت می کنیم
برای پذیرایی و اقامت میهمانان عزیزمان, سالن بزرگی که گنجایش بیش از 1000 نفر را دارد کرایه کرده ایم که بعد از صرف شام (بوفه ایرانی) هنرمندان مبارز ایرانی شبی فراموش نشدنی برایمان خلق خواهند کرد.
دعوت شدگان برنامه این شب به ترتیب زیر است
منصور تهرانی فیلم ساز و ترانه سرا و سازنده ترانه یار دبستانی من
رقص کردی
شعر و رپ اشکان
شمیم از گروه یارا
کافران بی نام
انیس
شاهین نجفی
تاریخ: پنجشنبه 17 دسامبر
شروع برنامه: ساعت 20.00
Herlev 2730 , 13 Lyskær آدرس:
ورودی 150 کرون
مهمانانی که از دیگر شهر های دانمارک یا اروپا به ما پیوسته اند می توانند با آوردن یک کیسه خواب در همین محل شب را گذرانده و بعد از صرف صبحانه برای تظاهرات دیگری که در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران تهیه دیده ایم حرکت کنیم.
هزینه شام و موسیقی زنده 20 یورو یا 150 کرون دانمارک خواهد بود و اقامت برای مهمانان مسافر بهمراه صبحانه ای مختصر رایگان خواهد بود
به ما بپیوندید تا یک صدا از جنبش به پا خاستۀ ضد دیکتاتوری و دموکراسی خواه ایران حمایت کنیم
تماس با ما
حسین: 004530251592
مصطفی:004540269395
ژاله:004541144788

... طرحی نو در اندازیم

tirsdag den 15. december 2009

هم ندا با سراینده یار دبستانی و در اعتراض به حضور احمدی نژاد در کپنهاگ



فلک را سقف بشکافیم و ...
هم میهنان عزیز.
همانطور که اطلاع دارید انجمن ایران آزاد در اعتراض به حضور احمدی نژاد در دانمارک تدارک اعتراضات دو روزه ای را در روزهای هفدهم و هیجدهم دسامبر دیده است. تاکنون ایرانیان زیادی از کشورهای مختلف ا روپا با ما تماس گرفته و تمایل خود را برای پیوستن به ما ابراز داشته اند.
برنامه در ساعت چهار بعد از ظهر روز پنجشنبه در میدان Axeltorvet در نزدیکی ایستگاه قطار مرکزی و میدان شهرداری با سخنرانی شخصیت های سیاسی و فرهنگی دانمارکی و ایرانی مقیم دانمارک و چند کشور دیگر آغاز می شود.
. بعد از اتمام تظاهرات روز اول در ساعت 18 شما را به شبی فرامش نشدنی با هنرمندان مبارز ایران دعوت می کنیم
برای پذیرایی و اقامت میهمانان عزیزمان, سالن بزرگی که گنجایش بیش از 1000 نفر را دارد کرایه کرده ایم که بعد از صرف شام (بوفه ایرانی) هنرمندان مبارز ایرانی شبی فراموش نشدنی برایمان خلق خواهند کرد.
دعوت شدگان برنامه این شب به ترتیب زیر است
منصور تهرانی فیلم ساز و ترانه سرا و سازنده ترانه یار دبستانی من
رقص کردی
شعر و رپ اشکان
شمیم از گروه یارا
کافران بی نام
انیس
شاهین نجفی
تاریخ: پنجشنبه 17 دسامبر
شروع برنامه: ساعت 20.00
Herlev 2730 , 13 Lyskær آدرس:
ورودی 150 کرون
مهمانانی که از دیگر شهر های دانمارک یا اروپا به ما پیوسته اند می توانند با آوردن یک کیسه خواب در همین محل شب را گذرانده و بعد از صرف صبحانه برای تظاهرات دیگری که در مقابل سفارت جمهوری اسلامی ایران تهیه دیده ایم حرکت کنیم.
هزینه شام و موسیقی زنده 20 یورو یا 150 کرون دانمارک خواهد بود و اقامت برای مهمانان مسافر بهمراه صبحانه ای مختصر رایگان خواهد بود
به ما بپیوندید تا یک صدا از جنبش به پا خاستۀ ضد دیکتاتوری و دموکراسی خواه ایران حمایت کنیم
تماس با ما
حسین: 004530251592
مصطفی:004540269395
ژاله:004541144788

... طرحی نو در اندازیم

mandag den 14. december 2009

شعری از هادی خرسندی : براي مجيد توکلي و روسري‌اش!




این ملت همدرد زن و مرد ندارد
جز درد وطن بر تن خود درد ندارد

مردیم و زن‌ستیم، زن‌ستیم که مردیم
همدردی و یکپارچگی فرد ندارد

اين نسل جوان وطن ماست که در دست
جز مشت گره کرده رهاورد ندارد

با دشمن بدکاره و سفاک به جنگ است
این سبز که پروائی از آن زرد ندارد

در راه دمکراسي تا خیمه‌ي دشمن
پیش آمده این خلق و عقبگرد ندارد

ما همدل و همجنس و همآواز مجیدیم
ای شام سیه ما فلق صبح سپیدیم

søndag den 13. december 2009

مبارزات خارج از کشور و سنگ اندازی های سلطنت طلبان

مبارزات خارج از کشور و سنگ اندازی های سلطنت طلبان
دیروز کپنهاگ شاهد تظاهرات بزرگ و بی نظیری با شرکت صدها گروه و سازمان هوادار محیط زیست بود. این تظاهرات بیش از صد هزار شرکت کننده داشت. انجمن آزاد ایران یکی از حمایت کنندگان این تظاهرات بود و به همین خاطر فرا خوانی هم داده بود.
تعدادی از ایرانیان مقیم شهر مالموی سوئد که در نزدیکی کپنهاک قرار دارد هم به جمع ما پیوسته بودند.
شعارها و بنرهای ما در رابطه با نقض قوانین حقوق بشر و صدماتی که جمهوری اسلامی به محیط زیست وارد کرده و می کند بود.
متاسفانه جمعی کوچک از هوادران سر سخت سلطنت که تعدادشان کمتر از انگشتان دست بود با آوردن پلاکاردی توهین آمیز و بی مضمون موفق شدند تا حدی از موفقیت تظاهرات ما بکاهند. در یک طرف این پلاکارد عکس هایی از حلقه دار بر گردن رفسنجانی و خامنه ای و احمدی نژاد و مضمون پایان این اشخاص نزدیک است و در طرف دیگر عکسی فوتو شاپ شده ازاحمدی نژاد و یک خر در حال مطالعه روزنامه , تصویر صورت احمدی نژاد بر بدن یک همجنس گرا و فوتو شاپ چند چهره حکومتی بر روی بدن های لخت یک خانواده سرخپوست اهل جنگلهای آمازون. نکته قابل توجه اینکه پستانهای این زنان را برای تحقیر جنبش ایران رنگ سبز زده بودند


تعدادی از شرکت کنندگان ما به خاطر همین پلاکارد ترجیح دادند به درون جمعیت تظاهر کننده دیگر خزیده و خود را از شرمندگی و نگاه های کنجکاوانه و تاسف بار بقیه تظاهر کنندگان که عمدتأ از سازمانهای طرفدار حقوق بشر و ضد اعدام بودند دور کنند.
توضیحات منهم در مورد اثر منفی که این پلاکارد می تواند در این جمع 100000 نفره ( بطور قطع اکثریت قریب به اتفاق تظاهر کنندگان هم از حقوق سرخپوستان و هم جنس گرایان حمایت می کردند و هم اعدام را نفی) به جای بگذارد هم فایده ای نداشت.



علاوه بر دوستان سبز مالمویی و خود ما تعداد زیادی از دیگر تظاهرکنندگان با ناباوری به این وصله ناجور نگاه می کردند.
قابل توجه است که شخص حامل پلاکارد از چند سال پیش مذهب و نام خود را تغییر داده و درانتخابات اخیر شهرداریها در منطقه فردریکسبرگ کپنهاگ, کاندید حزب دست راستی , راسیستی و شدیدأ ناسیونالیستی حزب مردم دانمارک بود که اولین خواسته آنها اخراج پناهندگان و توقف پناهنده پذیری در دانمارک می باشد.

ا.ن یک فاجعه طبیعی

alt=""id="BLOGGER_PHOTO_ID_5414652658366864146" />
شرکت انجمن آزاد ایران در تظاهرات فراگیر کنفرانس محیط زیست با شرکت بیش از 150000 نفر از نقاط مختلف دنیا در کپنهاگ, دانمارک

fredag den 11. december 2009

! از لج این ا ن , من هم شدم زن

استراتژی جمهوری اسلامی: «شما هم مثل ما جنایتکارید»


پاسخ نماینده‌ ایران در سازمان ملل به رای اکثریت اعضای مجمع عمومی در محکوم کردن ایران به خاطر نقض حقوق بشر در سال ۲۰۰۹، ایراد بیانیه‌ای در ذکر نقض حقوق فلسطینی‌ها و بومیان کانادا بوده است. مسئولان جمهوری اسلامی در برابر کهریزک و اوین، ابوغریب و گوانتانامو را دارند و در برابر کشتار زندانیان در سال ۱۳۶۷ کشتار صبرا و شتیلا و در برابر عملیات تروریستی خود در خارج از کشور، ترورهای موساد و سی آی ای را. مسئولان جمهوری اسلامی هر جا به واکنشی در مورد نقض حقوق مردم در ایران مواجه شده‌اند به ذکر نقض حقوق بشر توسط دیگر کشورها پرداخته‌اند.

از مجموعه‌ی واکنش‌های مقامات ایرانی به انتقادات، چنین به نظر می‌رسد که تا می‌توانند پرسش را با پرسش پاسخ می‌دهند (کاری که در مصاحبه‌های مطبوعاتی انجام می‌گیرد) و در محتوای پرسش متقابل به همسانی دو طرف در تنزل رتبه‌ی اخلاقی و نقض حقوق اساسی مردم اشاره می‌کنند. بدین ترتیب، نمایندگان جمهوری اسلامی و مقامات سیاسی در دوره‌ی احمدی نژاد به استراتژی «شما هم مثل ما جنایتکارید» تمسک کرده‌اند. این استراتژی حاکی از ایدئولوژی حکومت داری و مواجهه با مخالفان و نیز نگرش به خود در میان حاکمان جمهوری اسلامی است.

جمهوری اسلامی از همان روزهای اول پس از "انقلاب" آشکارا از آرمانگرایی به واقعگرایی که صرفا به قدرت برهنه و زور متکی است گذر کرد. تنها تفاوت با آن زمان در اینست که در آن زمان وحشی گری این جنایتکاران عمدتا متوجه گروه سلطنت طلبان بود ولی‌ اکنون تمامی ملت شهید پرور و مستضعف را در بر می‌گیرد.

حکومت نظامیان در دوران دولت احمدی نژاد - حتی بیش از پیش - پرده‌ها را کنار زد و منویات آیت‌الله خامنه‌ای را مبنی بر این که حکومت برهان قاطع یا همان قدرت قاهره را دست دارد و تنها به همین دلیل مردم باید اطاعت کنند به روشنی بیان کرد. البته این برهان قاطع در گفتمان سیاسی حاکمیت به عنوان ضرورت اطاعت مردم از جانشین پیامبر و ائمه مطرح می‌شود اما جانشینی که مهم‌ترین مشخصه‌ وی در دست داشتن قدرت قاهره است.

تمام جناح های جمهوری اسلامی همچنان مدعی حکومت آرمانی شیعه‌اند و هنوز هم خود را در مقام ائمه‌ی شیعه و مخالفان خود را در جایگاه شمر و یزید قرار می‌دهند. اما هنگامی که با انتقاد مواجه می‌شوند و می‌دانند که طرف مقابل شواهد کافی برای انتقادات خود در دست دارد و فسادها و جنایات قابل انکار نیست، برای گرفتن برتری اخلاقی از طرف مقابل به او گوشزد می‌شود که «شما هم در این مورد دست کمی از ما ندارید.» اما این گوشزدها معمولا قیاس مع الفارق است. رفتاری که دولت کانادا با بومی‌های خود دارد اصولا قابل مقایسه با رفتار حکومت ایران با مخالفان کرد و بلوچ یا بهاییان نیست. در کدام شهر کانادا بومیان را بر تیرهای چراغ راهنمایی به دار می‌کشند یا مدارس آنها را می‌بندند؟ موردی سراغ نداریم که بومیان کانادایی در خیابان دزدیده شده یا رسانه‌های آنها توقیف شده باشد یا جلوی تظاهرات یا اعتراضات آنها گرفته شده باشد. در ایران افراد به صرف عضویت در گرو‌ه‌هایی که به مبارزه‌ی مسلحانه باور دارند دستگیر و اعدام می‌شوند.

جمهوری اسلامی معترضانی را که تنها به راهپیمایی سکوت اقدام کرده بودند در شرایط غیر جنگی به گلوله می‌بندد، کاری که حتی دولت اسرائیل با پرونده‌ی کثیف و غیر قابل قبولش در حوزه حقوق بشر انجام نمی‌دهد.

آنچه در پس زمینه‌ی این نوع مواجهه با انتقادات قرار دارد آن است که از منظر حاکمان جمهوری اسلامی، در این وانفسای آشفتگی و به هم ریختگی، گروهی با عزم جزم و قدرت ارعاب و سرکوب می‌توانند زمام عالم را در دست بگیرند، چنان که این کار را در داخل کشور کرده‌اند و فکر میکنند هیچ نیروی مردمی نمی‌تواند با این دیوار سنگی سلاح و خشونت برخورد کند.

رژیم استبدادی دینی با اتکا به دیدگاه آشوب محوری که دارد ارعاب را موثر ترین روش برای رسیدن به خواست‌های خود می‌داند و از این که در این خصوص جنایتکار و تروریست خوانده شود ابایی ندارد. مقامات امروز رژیم به فتوای قتل سلمان رشدی، ترور‌های خارج از کشور، حملات تروریستی و آدم ربایی های بین المللی ... افتخار می‌کنند. مقامات رژیم مدعیات اخلاقیِ پیش از تاسیس جمهوری اسلامی را کنار گذاشته و صرفا با اتکا به زور و ارعاب در سطح ملی و بین‌المللی عمل می‌کنند. این مقامات درپیش گیری این سیاست نیز تلویحا از اعلام جنایتکار بودن خود شرمنده نیستند.

پاسخ احمدی نژاد به انتقادات نامزدهای مخالف وی در مورد نقض حقوق دانشجویان و زنان و جوانان و کتک زدن مردم در خیابان‌ها توسط بسیج و لباس شخصی‌ها (در مناظرات تلویزیونی دوران انتخابات) آن بود که اصلاح طلبان در دهه‌ی شصت خود به همه‌ی این کارها دست می‌زدند. وقتی از احمدی نژاد در مورد قتل ندا آقا سلطان در مصاحبه با شبکه‌ی سی بی اس سوال می‌شود به قتل زنی مصری در آلمان اشاره می‌کند. بدین ترتیب پاسخ ضمنی مسئولان ایران آن است «شما اصلاح طلبان قبلا مشغول سرکوب بوده‌اید و شما غربی‌ها قرنهاست که دارید جنایت می‌کنید، دولت من تازه شروع کرده ‌است.»

بدین ترتیب هم مردم ایران و هم طرف‌های خارجی حکومت با واقعیت تازه‌ای روبه‌رو هستند: رژیم جمهوری اسلامی تنها زبان زور را می‌فهمد.

این رژیم در هیچ سطحی قابل اعتماد نیست و به هیچ اصولی پایبند نیست: نه به اصول اخلاقی، نه به حقوق بین‌الملل، و نه به حقوق اساسی شهروندان قائل است. به همین دلیل طرف‌های داخلی و خارجی در مذاکرات حتما باید تضمین‌های لازم را کسب کنند چون هر لحظه مقامات ایرانی ممکن است سخن خود را تغییر دهند.

این حکومت بر آن است تا آخرین فشنگ خود بجنگد چون آن قدر پرونده‌ی خود را سیاه می‌بیند که هر گونه عقب نشینی را به معنای اعدام تک تک نیروهای درگیر تلقی می‌کند.

torsdag den 10. december 2009

قاتل ندا به کپنهاگ می آید+عکس





دوستان به علت کمبود وقت لطفأ در خبررسانی ما را یاری کنید و این اطلاعیه را به سایت های مختلف بفرستید

اتحاد مبارزه پیروزی
اطلاعیه تکمیلیِ انجمن آزاد ایران در رابطه با آکسیونها و تظاهرات علیه حضور احمدی نژاد در دانمارک
هم میهنان گرامی
همانطور که آگاه هستید قرار است محمود احمدی نژاد, رییس دولت دست نشانده ولی فقیه در رأس هیئتی در کنفرانس محیط زیست کپنهاگ پایتخت دانمارک شرکت کند
انجمن آزاد ایران در تدارک تظاهرات و آکسیونهای دو روزه ای است و به همین منظور فراخوانی هم منتشر کرده است
تا به حال تماسهای مختلفی از آلمان, انگلستان, سوئد,نروژ, سویس, فرانسه, هلند و شهرهای مختلف دانمارک با انجمن ایران آزاد گرفته شده که خبر از پیوستن آنها به تظاهراتها و آکسیونهای اعتراضی علیه احمدی نژاد در دانمارک می دهد
به همین منظور ما توانسته ایم با کرایه کردن یک سالن بزرگ که امکان پذیرش بیش از 1000 نفر را دارد تسهیلاتی در اختیار مهمانان عزیزمان قرار دهیم
ریز برنامه بدین ترتیب به آگاهی میرسد
روز 17 دسامبر ساعت 14 تا 17.30میدان Axeltorvet در مرکز کپنهاگ. برنامه با موسیقی, رقص محلی, تئاتر و نمایش فیلم بر روی صفحۀ بزرگ شروع خواهد شد. در ساعت 16 سخنرانیها آغاز میشود
حرکت به سوی محل جشن و اقامت. آدرس:, Herlev 2730 , 13 Lyskær
ساعت 19 بوفه ایرانی شامل کشک و بادنجان, زرشک پلو با مرغ . خورشت قیمه و..
ساعت 20موسیقی زنده با حضور اشکان, کافران بی نام, انیس, شاهین نجفی و...
استراحت(کیسه خواب بهمراه داشته باشید)
18 دسامبرساعت 8 صبحانه
18 دسامبر آکسیون و تظاهرات مقابل سفارت جمهوری اسلامی و راه پیمایی به Axeltorvet (اجازه این تظاهرات از ساعت 9 تا 18 گرفته شده است ولی به علت سردی هوا تلاش میشود تظاهرات با کنفرانس مطبوعاتی احمدی نژاد همزمان برگزار شود).
پایان برنامه.
سخنرانان تظاهراتها در اطلاعیه بعدی و بعد از تکمیل شدن لیست به آگاهی خواهد رسید
هزینه شام و موسیقی زنده مبلغی حدود 20 یورو خواهد بود و اقامت برای مهمانان مسافر بهمراه صبحانه ای مختصر رایگان خواهد بود
به ما بپیوندید تا یک صدا از جنبش به پا خاستۀ ضد دیکتاتوری و دموکراسی خواه ایران حمایت کنیم
تماس با ما
حسین: 004530251592
مصطفی:004540269395
ژاله:004541144788
.

tirsdag den 8. december 2009

søndag den 6. december 2009

بمناسبت 16 آذر:بچه ها این کار فردای شماست

حمایت اتحادیه دانشجویان اروپا از دانشجویان ایران



درنشست روز همبستگی جهانی با دانشجویان ایرانی در دانشگاه دلفت در هلند

14 آذر ماه 1388

برت ون دن کندلاره؛ نماینده اتحادیه دانشجویان اروپا، در نشست روز 14 آذرماه در دانشگاه دلفت به مناسبت روز 16 آذرماه سخنرانی کرد و به نمایندگی از این اتحادیه که دارای 11 میلیون دانشجوی عضو در سراسر کشورهای اروپایی است، حمایت قاطع این اتحادیه را از دوستان دانشجوی ایرانی اعلام کرد. او همچنین از همه دانشجویان در اروپا، از مسئولین در یونسکو و کمیسیون های اروپایی خواست که به پایمال شدن حق دانشجویان در ایران اعتراض کنند، و در پایان اعلام کرد که این اتحادیه در حمایت از حقوق دانشجویان در ایران فریاد خواهد زد و تا پیروزی ساکت نخواهد شد.

متن سخنرانی برت ون دن کندلاره به این شرح است:

دوستان عزیز دانشجو و اعضای جنبش دانشجویی در ایران

اتحادیه دانشجویان اروپا هنوز از شنیدن خبرهایی در باره حقایق و شیوه های سرکوب جنبش دانشجویی در ایران در شوک است؛ همه دانشجویان مستقل و رهبران آنها که خواستار حق دانشجویان هستند، سرکوب می شوند.

اتحادیه دانشجویان اروپا، یک سازمان مادر است که از 48 اتحادیه دانشجویی از 39 کشور اروپایی و 11 میلیون دانشجو عضو تشکیل شده است. اتحادیه دانشجویان اروپا صدای 11 میلیون دانشجو را در گروه پیگیری روند بلوگنا که گروه سیاستگذاری وزرای آموزش عالی کشورهای عضو اتحادیه اروپاست، و همچنین در یونسکو و در سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) نمایندگی می کند. اما اگر بخواهم که صادقانه با شما صحبت کنم باید بگویم که یک برآورد فروتنانه به من می گوید که حتی کمتر از نیمی از دانشجویانی که این اتحادیه آن ها را نمایندگی می کند از خطرات و فشارهایی که دوستان دانشجوی آنها در ایران درجریان مبارزاتشان برای بهتر شدن وضع آموزش و یا حتی برای دسترسی به هر نوع آموزشی، روزانه باید از آنها در هراس باشند، آگاهی ندارند.از میان آنهایی که در باره وضعیت دانشجویان در ایران اطلاع دارند، فقط تعداد اندکی در باره آنچه که در تهران و سایر مناطق این کشور اتفاق می افتد، به اطلاعات دسترسی دارند و حتی از میان آنها، تعداد بسیار کمتری درک واقع بینانه ای از وضعیت دارند.

در سه هفته اخیر بیش از 90 دانشجو از جمله اعضای رهبری سازمان های دانشجویی بازداشت شدند. بسیاری در وضعیت بی ارتباط با دنیای بیرون و احتمالا در سلول های انفرادی نگه داشته می شوند و تحت شکنجه و بد رفتاری هستند، و با اتهام به خطر انداختن امنیت ملی روبرو هستند. این دانشجویان خواستار برخورداری از حقوق بنیادین خود و آزادی علمی هستند. اما مهمتر از آن، دانشگا ههای ایران بعنوان بازوی نیروهای امنیتی عمل می کنند و بسیاری از دانشجویان را بخاطر فعالیت های مسالمت آمیز دانشجویی اخراج و یا از ادامه تحصیل محروم کرده است.

من خودم را بسیار خوشوقت می دانم که این افتخار را داشتم که یکی از معدود دانشجویانی در اروپا باشم که از فرصت دریافت اطلاعات مستقیم در باره وضعیت دانشجویان برخوردار بوده است. به همین دلیل من به اندازه کافی برای ایجاد جرقه کمک به مبارزات این دانشجویان در اروپا انگیزه دارم. هر چند من و اتحادیه دانشجویان اروپا ادعا نمی کنیم که خودمان نگاه روشنی در باره واقعیت ها در ایران داریم. اتحادیه دانشجویان اروپا بطور منظم اطلاعات جدیدی از نمایندگان سابق دانشجویان که به اروپا آمده اند، در یافت می کرد اما ما سرانجام توانستیم با دانشجویان ایرانی در دانشگاه های ایران تماس برقرار کنیم و آنها برای نمونه، به نشست مشترک سه روزه اتحادیه دانشجویان اروپا و شورای سازماندهی اتحادیه های دانشجویان دانشگاه های اروپا (اوبسوس) به مناسبت روز جهانی دانشجو در بروکسل، پیام ویدئویی فرستادند ،که ما در این نشست که کمیسیونر آموزش عالی و معاون پارلمان اروپا نیز حضور داشتند، این ویدئو را نشان دادیم. همچنین امسال در اواسط ماه اکتبر، به مناسبت هجدهمین نشست سالیانه دانشجویان اروپا در استکهلم، گزارشی از وضعیت دانشجویان توسط اتحادیه سراسری دانشجویان دفتر تحکیم وحدت به دست ما رسید که در آن در باره کشتار دانشجویان پس از انتخابات خرداد ماه و بازداشت اکثر اعضای دفتر تحکیم وحدت گزارش شده بود. زبان و پیام آنها هر چند سخت و وحشتناک بود، اما هنوز امیدوار کننده بود:

"دوستان گرامی

آنچه که گذشت فقط فهرستی از فجایعی است که در دانشگاه های ایران در جریان است. هنوز نمی دانیم که چند نفر از دوستان ما کشته شده اند، هنوز نمی دانیم که چند نفر در زندان های مختلف در سراسر کشور در بازداشت هستند، وهنوز همه سرکوب ها با شدت در دانشگاه ادامه دارد، اما ما دانشجویان و دانشگاهیان همانند همه مردم ایران بر احقاق حقوق خود در آزادی بیان، آزادی علمی و حق تجمع و تشکل و تحقیق خود پای می فشاریم و در این میان پشتیبانی همقطاران خود را در سطح دنیا طلب می کنیم. حمایت شما ما را در تحقق اهدافمان استوارتر می سازد."

اتحادیه دانشجویان اروپا فقط می تواند چگونگی چنین فغانی را که این دانشجویان آن را واقعیت می نامند، حدس بزند، می تواند احساس کند که این واقعیت چه می تواند باشد و فقط می تواند عمیق ترین همدردی را با آنچه که این دانشجویان باید با آن مواجه بشوند، ابراز کند. نمایندگان دانشجویان در اروپا با همه آنچه که در توان دارند، تلاش خواهند کرد تا به دوستان خود در ایران کمک کنند، اما مسئله این است که همه آنچه که ما در توان و قدرت داریم، کافی نیست.

هنوز اطلاعاتی که به ما می رسد خیلی کم است، و چالش بزرگتری که سرکوب دانشجویان ایران و این جنبش که ما هم امروز بخشی از آن هستیم با آن روبروست، حرکت دادن دانشجویان اروپایی است که دلیلش کم علاقگی این دانشجویان است که شاید علت آن هم این است که تعداد کسانی از ایران که بتوانند چشم های این دانشجویان اروپایی را باز کنند، کم هستند. بی علاقگی از جانب دانشجویان در سطح بدنه جنبش دانشجویی، فقدان اطلاعات و بنا براین فقدان احساس تعلق از جانب نمایندگان دانشجویان در سطح محلی و حتی در سطح ملی یک واقعیت است.

آرزوی ما این است که این دلسردی و بی علاقگی را به دست باد بسپریم و من از شما می خواهم که امروز در این امید و آرزوی ما شریک بشوید و شروع کنید به انتشار اطلاعات در باره نقض حقوق بشر در ایران، حقوقی که اتحادیه دانشجویان اروپا با تصویب منشور حقوق دانشجویان، به این حقوق دانشجویان بعنوان یک جنبه اساسی از حقوق بشر ارزش می گذارد. حق تحصیل دانشجویان در ایران نقض می شود بخاطر اینکه دانشجویان در فعالیت های دانشجویایی حضور دارند. دانشجویان از دسترسی به آموزش محروم می شوند برای اینکه آنها خواستار آزادی بیان و آزادی تجع خود هستند. دانشجویان چون در باره حقوق خود حرف می زنند دیگر نمی توانند دانشجو باشند.

روز 16 اذر ماه روز دانشجو در ایران است؛ روزی که دانشجویان ایرانی برای حقوق بنیادین خود تظاهرات خواهند کرد و متاسفانه روزی است که آنها احتمالا با سرکوب شدید مواجه خواهند شد.

اتحادیه دانشجویان اروپا به همراه 11 میلیون دانشجو از مقامات مسئول و همچنین از یونسکو، سازمان همکاری های اقتصادی و توسعه، و کمیسیون اروپا می خواهد که به این نقض ادامه دار حقوق دانشجویان و جنبش دوکراسی خواه جوانان در ایران واکنش نشان بدهند. ساکت ماندن راحت است، اما این دفعه لازم است که با صدای بلند فریاد زده بشود.

آن دانشجویان در ایران هنوز امیدوارند و به راهشان ادامه می دهند؛ چه با حمایت ما و چه بدون حمایت ما. اما بیایید نگذاریم که ما مسئول طولانی شدن مبارزه آنها بشویم. پیش خودتان فکر کنید که اگر شما به اندازه کافی حمایت کرده بودید، اگر شما آنچه که قادر بودید انجام بدهید، انجام داده بودید...، ما در اتحادیه دانشجویان اروپا همین کار را کردیم و پیش خودمان فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که ما می توانستیم کارهای بیشتری بکنیم. حضور در نشست امروز شما و ارائه این پیام، نشانه توجه ما به این مسئله است و دلیلی است بر تعهد ما به دانشجویان ایرانی. فقط این نیست که اینجا آمده باشیم و یک پیام داده باشیم، بلکه این شروع کار بیشتری است که از طرف اتحادیه دانشجویان اروپا باید انجام بشود، نامه های بیشتری از طرف این اتحادیه ارسال خواهد شد و توجه بیشتری در حوزه رسانه ها صورت خواهد گرفت. هر چند ما نمی توانیم هیچ منبع مالی را به این کار اختصاص بدهیم، اما ما منابع انسانی، وقت و زمان نمایندگان دانشجویان را به مطالعه در باره وضعیت ایران و مطلع کردن اعضای این اتحادیه در 39 کشور، و متقاعد کردن آنها به اینکه کاری بکنند و با دانشجویان ایرانی همراه بشوند، می توانیم اختصاص بدهیم. وقتی که دموکراسی، حقوق بنیادین آزادی بیان و آزادی تجمع یا حق دانشجویان برای ادامه تحصیل سرکوب می شود، ما نمیتوانیم ساکت باشیم.

دوستان عزیز دانشجو، ما فریاد خواهیم زد و تا پیروز نشویم ساکت نخواهیم شد.






Text of Speech by Bert Vandenkendelaere, Executive Committee Member, European Students' Union (ESU) at Delft University on 5 December 2009

Dear fellow students,

Dear friends of the Iranian Student Movement,

The European Students’ Union has been shocked after hearing the newest forms and facts of repression of the Iranian student movements, repression of any kind of student self-government and leadership they could use to stand up for their student rights.

The European Students’ Union, abbreviated as ESU, is an umbrella organization with 48 member unions from 39 different countries representing over 11 million students in higher education. ESU is representing these 11 million student voices in the Bologna Process Follow Up Group, as a dialogue partner of the European Commission and the European Union, but also of UNESCO and the OECD. But to be honest, a modest estimation tells me that not even half of the students ESU is representing is aware of the dangers and oppressions their Iranian colleagues have to fear each day in their struggle for better – or even for any - education in their country. From those who know about the situation, only very few have access to information on what is happening in Teheran and around, very few have a real view on the situation.

Over 90 students including top student leaders have been arrested over the past three weeks. Many are held incommunicado, probably in solitary confinement, and likely under torture and ill-treatment, facing charges of threatening national security. These students are mainly concerned about enjoying their fundamental rights and academic freedom. What is more, Iranian universities, acting as arms of state intelligence forces, have expelled or suspended scores of students for their peaceful student activism.

I consider myself lucky and I am very honoured to be amongst those very few students in Europe that have had an opportunity to receive direct informationon the situation, and I am thus motivated enough to try to help ignite the struggle for their rights in Europe. However I - and with me the European Students’ Union – will not pretend to have a clear view on the Iranian reality myself. ESU receives regular updates from student representatives that have fled to Europe or that have been active in a far past. Through a lot of sideways we get in touch with Iranian students on campus and for example for our joint OBESSU - ESU recent three day International Students’ Day Conference in Brussels, in which also the Commissioner for Higher Education and the vice-president of the European Parliament have attended, we have been able to show a video message from an Iranian student.

For our 18th European Students Convention in Stockholm, Sweden, mid-October this year, we have received a report of the situation from the Nationwide Iranian Students Union, informing about the killings after the post-election demonstrations in June and from then on the arrests of almost all of the members of their Office for Fostering Unity . In the end of their message the language becomes quite cold and horrifying yet still optimistic :

“Dear friends, whatever was explained was merely a brief list of the on-going atrocities in the universities of Iran. We still do not know how many of our friends have been killed, we still do not know how many are detained in the prisons of the country. Suppression, to its extreme, still happens in the universities. However we, students and academics, like all the people of Iran, emphasize our rights for freedom of speech, freedom of assembly and forming unions, and academic and research freedoms. Meanwhile we ask for the support of our colleagues across the world. Your support will strengthen us greatly in pursuit of our goals.”

The European Students’ Union can only guess how this agony, these students call reality, can feel like and can only express its deepest, deepest empathy with what they have to face. The student representatives in Europe will try everything within their power to help their colleagues in Iran, but the problem is that everything within their power is not enough.

The information we receive stays rather rare and one of the biggest challenges the Iranian oppression of students, and this movement we are part of today, faces to move the European students for their cause is the lack of interest, maybe because of the lack of eye-openers from Iran. Apathy from the side of students on the grass root level of our student movement, lack of information, thus lack of ownership from the side of student representatives on the local, but even on the national level.

It is our ambition, and I ask you today to share that ambition, to weather this apathy, to start disseminating information on the violation of the human rights in Iran, of which the European Students’ Union with the adoption of its Students’ Rights Charter considers students’ rights as a crucial aspect. Students’ rights to education are deprived because students engage in student representation or activism. Students’ access to education is banned because they exercised their right of free speech and their right of free assemblage. Students can no longer be students because they speak out.

The 7th of December is National Student Day in Iran, when students are expected to demonstrate for their fundamental rights, and when, regrettably, they may face severe repression.

The European Students’ Union and with this 11 million students ask the responsible authorities from as well UNESCO as OECD as the European Commission to react against the continuing deprivation of students’ rights and democratic youth movement in Iran. It is easy to be silent. It is necessary to speak out loud this time.

Those students in Iran are still hopeful and they keep on going, with or without our support. But let us not be responsible for the prolongation of their fight. Think for yourself if you have done enough, if you have done whatever you were able to do… We have done the same and we have concluded that ESU can do more. Attending this day and delivering this message is a token of our concern, and a proof of our commitment to the Iranian cause. It is not only this, but it has to be the start of more work from ESU’s side, more support letters and more media attention. Although we can’t dedicate any financial resources, we can dedicate human resources, time of student representatives to study the situation and inform our members in 39 different countries about it, convincing them to react and stand up as well. When democracy, fundamental rights of free speech and free assemblage or the students’ right to higher education are attacked, we are too silent.

Dear fellow students, we will speak up and we will not give up until we overcome.

fredag den 4. december 2009

احمدی نژاد: سند داریم که آمریکا می‌خواهد جلوی ظهور امام زمان را بگیرد / ریگان و وزیر امور خارجه وقت آمریکا از بی‌شعوران عالمند



محمود احمدی‌نژاد در اصفهان گفت: سند داریم که آمریکا می‌خواهد جلوی ظهور امام زمان را بگیرد. وی در این سفر از برنامه‌ریزی‌های شرق و غرب برای نابودی ایران سخن گفت و افزود: ریگان و وزیر امور خارجه وقت آمریکا از بی‌شعوران عالمند.

او که این سخنان را در دیدار با خانواده شهدا و ایثارگران استان اصفهان مطرح می‌کرد‏، به وقایع پس از انتخابات اخیر و نقش رسانه‌های بیگانه اشاره کرد و گفت: در همین انتخابات بلندگوهای دشمن و صدها بلندگوی رنگارنگ از یک نقطه هدایت می‌شد و به گونه‌ای جوسازی می‌کردند که گویی ملت ایران ضعیف شده و نوبت به امتیازگیری آنها رسیده است. اما فرزند کوچک شما در اوج نظام استکباری حضور یافت و فریاد زد: شما کور خوانده‌اید و ملت ایران شما را بر جای خود خواهد نشاند.

رئیس‌جمهور با بیان اینکه به گفته تحلیل‌گران سیاسی غرب، جنگ هشت ساله می‌توانست بیست حکومت را ساقط کند، ‌اظهار داشت: آنها در همین حوادث اخیر گفتند به گونه‌ای برنامه‌ریزی و مدیریت کرده‌ایم که قادر است صدها حکومت را ساقط کند.

وی با بیان اینکه دشمنی این مستکبرین با حق و حقانیت امامت و ولایت است، خاطر نشان کرد: کسی که در صراط مستقیم حرکت می‌کند همواره پیروز است و شکست به او راه ندارد.

رئیس جمهور به حضور نیروهای آمریکایی در خاک عراق اشاره کرد و گفت: درست است که این مستکبران، به دنبال نفت و ثروت این کشور هستند، اما در زیر همه اینها یک استدلال برای خود دارند و بر اساس آن عمل می‌کنند. البته آن را در خبرها افشا نمی‌کنند. ما اسناد آن را به دست آوردیم که آنها معتقدند یکی از خاندان پیامبر اکرم در این نقطه ظهور کرده و ریشه همه ظالمان عالم را خواهد خشکاند. آنها همه این نقشه‌ها را کشیده‌اند که جلوی ظهور حضرت را بگیرند و می‌دانند ملت ایران زمینه‌ساز این حادثه بوده و یاران این حکومت خواهد بود.

رئیس‌جمهور افزود: شرق و غرب ما در آتش در جنوب‌مان ناوهای دشمن و در شمال ایران شاهد تبلیغات دشمن هستیم و ایران مانند گلستان در وسط آتش است. آنها برنامه‌ریزی کرده‌اند که ایران را نابود کنند. در حالی که همه سیاست‌گذاران و تحلیل‌گران برنده واقعی خاورمیانه را ایران می‌دانند.

آمریکا در افغانستان مثل چهارپا گیرکرده است
وی همچنین به حضور نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان اشاره کرد و گفت: هم‌اکنون در افغانستان مانند آن چهارپا در گل مانده‌اند و به جای آنکه زودتر خود را نجات داده و از‌ آنجا بیرون بیایند مجددا لشگرکشی می‌کنند. اگر ۵۰ سال دیگر هم در افغانستان بمانند باز باید با نکبت و ذلت از خاک آنان خارج شوند. چرا که این تجربه تاریخ است. حتی در سفر اخیر به نیویورک به آنها اعلام کرده‌ام که آیا در کشورتان فرد عاقلی پیدا نمی‌شود که این مسائل را به شما بگوید.

رئیس‌جمهور با بیان اینکه ۳۰ سال پیش سران غربی هجوم آورده و می‌خواستند ایران را از جغرافیا محو کنند، گفت: ریگان و وزیر امور خارجه وقت آمریکا که هر دو از بی‌شعوران عالم هستند اعلام کرده‌اند که می‌خواهیم نام ایران را از جغرافیا محو کنیم. باید به آنها بگوییم اولا خاورمیانه مهم‌ترین منطقه عالم است و قدرتی که بخواهد سری در سرها بیرون آورد باید به این منطقه بیاید. برخی‌ها خود را ابرقدرت می‌دانستند اما در حال حاضر کسی برای آنها تره هم خورد نمی‌کند.

دماغ آمریکا پرباد است
احمدی‌نژاد با اعتقاد بر اینکه مهم‌ترین منطقه جهان خاورمیانه بوده و مهم‌ترین کشور این منطقه ایران است، ادامه داد: پس می‌توان مهم‌ترین کشور جهان را ایران دانست. آنها خود بهتر می‌دانند که در منطقه خاورمیانه به ایران احتیاج دارند. اما چون دماغشان پر باد بوده و مستکبران این حقیقت را نمی‌خواهند بپذیرند. آنها بدون ملت ایران در جهان هیچ‌کاره هستند و با این هارت و پورت‌های الکی نمی‌خواهند خود را از تب و تاب بیندازند.

هفت جد و آباد صهیونیست ها هم هیچ غلطی نمی‌تواند بکند
رئیس‌جمهور افزود: می‌گویند رژیم صهیونیستی با ایران وارد جنگ خواهد شد. رژیم صهیونیستی که سهل است، هفت جد و آباد آنها با متعهدانشان هم جمع شوند هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند.

وی با اشاره به نفوذ آمریکایی‌ها قبل از انقلاب در ایران، گفت: بعد از انقلاب به چنان عزت‌مندی رسیده‌ایم که هر کشوری که به دنبال سری در سرها آوردن است به ملت ایران نیازمند
است. دلیل آن ایمان به امامت و اعتقاد به غدیر و جاری شدن غدیر در زندگی ملت است.

fredag den 27. november 2009

دیکتاتور کوتوله, وعده ما کپنهاگ


,
کپنهاک را به کابوسی برای احمدی نژاد تبدیل کنیم
تماس با ما:
ژاله:004541144788
حسین: 004530251592
مصطفی:004540269395
kontakt@fritiran.dk
www.fritiran.dk

onsdag den 25. november 2009

فراخوان سراسری

اتحاد مبارزه پیروزی

فراخوان سراسری
محمود احمدی نماینده دست نشانده رژیم ایران قرار است از تاریخ 16 تا 18 ماه دسامبر در رأس هیاتی برای شرکت در کنفرانس سران کشورها در رابطه با محیط زیست به کپنهاگ مرکز دانمارک سفر کند. بهمین منظور انجمن آزاد ایران با هماهنگی با دیگر سازمانها و احزاب سیاسی و حقوق بشری ایرانی و بین المللی در تدارک برگزاری آکسیون های اعتراضی فراگیری در کپنهاگ می باشد.
شهر زیبای کپنهاگ در آن روزها میزبان بسیاری از سران کشورهای دنیا خواهد بود و به غیر از احمدی نژاد تعدادی از حامیان وی از جمله هوگو چاوز از ونزوئلا و مورالس از بولیوی نیز در این کنفرانس شرکت می کنند.
ما بدینوسیله از احزاب سیاسی, گروه های حقوق بشری , ایرانیان و دیگر مبارزان آزادی و دمکراسی سراسر اروپا دعوت میکنیم در این روزها به ما بپیوندند تا ندای آزادی خواهی ایرانیان را هر چه رساتر در این فرصت استثنایی و در حضور هزاران خبرنگار بین المللی که به همین منظور به کپنهاگ آمده اند به گوش جهانیان برسانیم.
انجمن آزاد ایران در تدارک تهیه محل هایی برای اسکان دادن مجانی و یا بسیار ارزان قیمت برای کسانی است که از شهر ها و کشورهای دیگر به ما می پیوندند.
همچنین از سایت ها و وبلاگ های خبری و آزادیخواه و مخالف جمهوری اسلامی نیز درخواست میشود در تبلیغات و ایده رسانی ما را یاری رسانند.
به ما بپیوندید تا ضمن حمایت از جنبش به پا خاسته مردم ایران, کپنهاک را به کابوسی برای احمدی نژاد تبدیل کنیم
تماس با ما:
ژاله:004541144788
حسین: 004530251592
004540269395 مصطفی:
kontakt@fritiran.dk
www.fritiran.dk

شعر آلزایمر هادي خرسندي






دلم میخواهد الزایمر بگیرم
که لبریز از فراموشی بمیرم

دلم خواهد ندانم در چه حالم؟
کجایم، در چه تاریخ و چه سالم؟

نخواهم حافظه چندان بپاید
که تاریخ و رقم یادم بیاید

به تاریخ هزار و سیصد و چند؟
ز لب هامان تبسم رفت و لبخند؟

به تاریخ هزار و سیصد و کی؟
بریدند از نیستان ناله زن نی؟

نخواهم سال ها را با شماره
که میسازم به ایما و اشاره

به سال یکهزار و سیصد و غم
اصول سرنوشتم شد فراهم

به سال یکهزار و سیصد و درد
مرا آینده سوی خود صدا کرد

گمانم در هزار و سیصد و هیچ
شدم پویای راه پیچ در پیچ

ندانم در هزار و سیصد و پوچ
به چه امید کردم از وطن کوچ

نمیخواهم به یاد آرم چه ها شد
که پی در پی وطن غرق بلا شد

چگونه در هزار و سیصد و نفت

خودم دیدم که جانم از بدن رفت

گرسنه بود ملت بر سر گنج
به سال یکهزار و سیصد و رنج

چه سالی رفت ملت در ته چاه
به تاریخ هزار و سیصد و شاه

به سال یکهزار و سیصد و دق
چه شد؟ تبعید شد دکتر مصدق

به تاریخ هزار و سیصد و زور
همه اسباب استبداد شد جور

به تاریخ هزار و سیصد و جهل
فریب ملتی آسان شد و سهل

به سال یکهزار و سیصد و باد
خودم توی خیابان میزدم داد

به سال یکهزار و سیصد و دین
به کشور خیمه زن شد دولت کین

چه سالی شیخ بر ما گشت پیروز
به تاریخ هزار و سیصد و ...گ



دلم خواهد فراموشی بگیرم
که در آفاق الزایمر بمیرم

بطوری گم کنم سررشته خویش
که یادی ناورم از کشته خویش

نه بشناسم هلال ماه نو را
نه خاطر آورم وقت درو را

اگر جنت دروغ هرچه دین است
فراموشی بهشت راستین است

mandag den 23. november 2009

حنا مخملباف جایزه اش را به امیر انتظام تقدیم کرد.


فیلم "روزهای سبز" حنا مخملباف برنده جایزه ویژه فستیوال "زنان جهان" آلمان شد.
وی هنگام دریافت جایزه گفت: "من 21 سال دارم و چهار سال دیگر 25 ساله می شوم. چرا در مورد عدد 25 حرف می زنم؟ نمی دانم، عدد 25 برای شما آیا معنایی دارد؟ شاید بعضی از شماها را به یاد سن تان بیندازد. اما عدد 25 برای من این معنا را دارد که این 25مین جایزه بین المللی است که می گیرم. ولی برای بعضی ها عدد 25 معنای 25 سال زندان در حکومت جمهوری اسلامی را دارد.
می خواهم این جایزه را با عشق و احترام کامل به "امیر انتظام" تقدیم کنم که 25 سال بی گناه در زندان های جمهوری اسلامی مقاومت کرد، یعنی بیشتر از عمر من. و اگر امروز من و نسل من می توانیم آزادی را فریاد بزنیم به خاطر وجود کسانی چون امیر انتظام است، که 25 سال در زندان های جمهوری اسلامی مقاومت کردند."

fredag den 20. november 2009

تقاضای اجرای قوانین قصاص در بالاترین بجای قوانین جاری قرون وسطایی مدل ژاپنی!





* تو جهنم یه مارایی هست که آدم از وحشتشون به اژدها پناه میبره(نقل به معنی از احادیث)
سومین باره که دوران محرومیت از بالاترین رو با سرافرازی!!! به اتمام میرسونم. هر دفعه به دلیلی متفاوت ولی با حکمی غیابی و مشابه, بسته شدن حسابم به مدت یک هفته.
بر سر اینکه "کسی که خربوزه میخوره حقشه که پای لرزش هم بشینه" حرفی نیست. مشکل بر سر تناسب جرم و میزان تنبیه است.
دفعه اول بدون هیچ گناهی و بخاطر اینکه سایت گویا نیوز در آدرس لینکاش گه گیجه گرفته بود و آدرس لینک با مطلب نمیخورد, یک هفته جریمه شدم و دو سه نامه اعتراضی با مدرک هم که برای مدیریت بالاترین فرستادم بی اثر ماند.
دفعه دوم به اتهام گذاشتن لینک در بخش نامناسب (یه احتمال زیاد گه گیجه گی این دفعه از خودم بوده) یک هفته حسابم بسته شد.
و این بار آخر هم بخاطر دادن منفی انتقامی به یک جوجه بسیجی که لینک فرستاده مرا بدون دلیل منطقی منفی داده بود یک هفته خماری کشیدم.
در ژاپن قدیم هم مثل همین بالاترین نو نهال خودمون قوانین جزایی بخصوصی برای متخلفین وجود نداشت و تنها دو نوع حکم بود, گناهکار و بیگناه.
بیگناه که آزاد بود و دنبال کار خود ولی مرتکبین جرم از هر نوعیش, از قاتل گرفته تا تخم مرغ دزد, به سیاه چالهای مخوف می افتادند و با رسیدن مناسبتی و یا جشنی در ملا عام گردن زده می شدند.

حالا اگه قانون چشم در برابر چشم قصاص(اونجور که در سایت دنباله به صورت خیلی کمرنگ وبندرت اجرا میشه) قرار بود در اینجا و در مورد خطا های من به اجرا در آد, اونوقت من به جای سه هفته محرومیت کامل از بالاترین باید برای خطای اول و دومم ضمن داشتن حق رأی و حق نظر از گذاشتن لینک محروم میشدم و در مورد سوم هم باید فقط از دادن رأی منفی محروم میشدم نه بسته شدن حساب به مدت یک هفته . حالا خودتان مقایسه کنید اگه راه حل سومی برا انتخاب هنوز نداشته باشین کدوم یک از این دو قانون رو عادلانه ترمیدونید؟
*به احتمال زیاد بعضی قدیمیا به این لینک اعتراض میکنن و میگن از این بحثها زیاد شده و دارم مظلوم نمایی میکنم. اگه هم اینطور باشه, بنظر من گوش شنوایی از طرف بالابرها نبوده تا قوانین متعادل تری برقرار کنند که دادِ منِ آشخور درنیاد. چون هنوزم که هنوزه همون آشه و همون کاسه.

onsdag den 11. november 2009

متن انگلیسی نامه احسان فتاحیان از زندان

نامه احسان فتاحیان از زندان به زبان انگلیسی رو امروز در بالاترین دیدم و مترجم آن خواسته بود که نامه در صورت داشتن اشکال ویرایش شود. دوست خبرنگار انگلیسی من با چشمانی گریان این نامه را ویرایش کرد, که در زیر می آید.
این متن را در هر کجای دنیا که هستید به آژانس های خبری و رسانه ای وانجمن های حقوق بشری کشورتانارسال کنید.
احسان هم جاودانه شد. روحش شاد




Ehsan Fattahian was executed today 11. nov 2009 by the Islamic Republic...



Ehsan Fattahians letter from prison three days before execution

The last ray of sun at sunset, is the path that I must take.
The sound of leaves under foot, tell me to let go, on the final road to freedom.

I have never feared death, even now when it is so close.
I can sense it , like an age-old friend of my land and of my people.
I write not of death, but of how such punishments could possibly restore justice and freedom, in a land where many seem so afraid of our collective destiny.
''We", the condemned, seek a better world, free of injustice. What is it "they" seek ?

I started life in city of Kermanshah, a city we consider grand, the birthplace of our civilization.
I soon felt the oppression to the depths of my existence. The cruelty, and the underlying reasons behind it, inspired in me, thousands of thoughts. But alas, the roads to justice were forever blocked, and the atmosphere so repressive that I could find no way to change things from the inside.
So I took another path"I became the pishmarg of Koomaleh, " as the everlasting temptation to find the identity I was deprived of drove me on. Although leaving my birthplace was difficult, I never cut ties with my childhood hometown. Every now and then I would go back to my first home to revisit old memories. On one such visit, "they" shattered my reminiscence. I was arrested and imprisoned.
And in that first moment, I realised my destiny. The tragic fate of my predecessors would await me too. False imprisonment, torture, closed trial, politically charged verdict, and finally death...

Let me say it more casually. Upon my arrest, in Kamyaran on29/4/87, after a few hours of being a "guest" at the information office, while handcuffed and blindfolded, a person who introduced himself as a deputy of the prosecutor started asking a series of unrelated questions that were full of false accusations. Such judicial questioning outside of courtroom is prohibited in the law, didn’t seem to matter.
This was the first of my numerous interrogation sessions.
That same night I was moved to the information office of Kurdestan province in city of Sanandaj. This is when my I experience deepened.
A dirty cell, unpleasant toilet, blankets that had probably not seen water in decades.
From that moment, my days and nights were spent in the interrogation offices, and lower hallway, where the extreme torture and beatings lasted a further three months.
During this time, my interrogators, probably in pursuit of promotion or some small pay raise, came up with ever more strange and false accusations, which they, more so than anyone must have known to be false.
They tried very hard to prove that I was involved in an armed attempt to overthrow the regime, yet the only charges they could pursure was my being a part of "Koomaleh", and of promoting against the regime. The first "shobe" of Islamic republic court in Sanandaj found me guilty of these charges and gave me 10 years sentence in exile in Ramhormoz prison. The government's political and bureaucratic structure always suffers from being centralized, but in this case they tried to de-centralize the judiciary and gave the powers to re-investigate, and appeal the sentences of political prisoners, even death penalties, to the appeal courts in Kurdestan province.
In this case the prosecutor, Mr. Kamyaran appealed the verdict by the first court, and the Kurdestan appeals court changed my verdict from 10 years in prison to death sentence, against the Islamic republic laws. According to section 258 of “Dadrasi Keyfari” law, an appeals court can increase the initial verdict only in the case that the initial verdict was less than minimum punishment for the crime. In my case, the crime was “Moharebeh” (animosity with God), which has the minimum punishment of one year sentence, and my verdict was a 10 year sentence in exile This was clearly above the minimum.
To compare my sentence to the minimum sentence for this crime, is to understand the unlawful and political nature of my death sentence.
I also have to mention that shortly before changing the verdict they transferred me from the main prison in Sanandaj to the interrogation office of the Information Department, and requested I do a video interview confessing to crimes I did not commit, and say things that I do not believe in. In spite of a lot of pressure I did not agree to do the video confession, and was told bluntly that they would change my verdict to death sentence. Which they shortly did, demonstrating how the courts follow forces outside the judiciary department. So should they be blamed??

A judge has been sworn to stay fair in every situation, at all times and towards every person and look at the world from the legal perspective.
Which judge in this doomed land can claim to have upheld his oath?
In my opinion the number of such judges is less than fingers on one hand. When the whole judicial system of Iran, on the suggestion of an interrogator (with no knowledge of legal matters), can, arrest, try, condemn, imprison and execute people, can we really blame the few judges of a province which has always repressed and discriminated against? Yes, this house is ruined from its foundations...

This is in spite of the fact that in my last visit with my prosecutor he admitted that the death sentence is unlawful, but for the second time they gave me the notice for carrying out the execution. Needless to say that this insistence on carrying a death sentence under any circumstance is the result of pressure from security and political forces from outside of the judiciary department. Said people look at life and death of political prisoners only from the point of view of their paychecks and political needs, nothing else matters to them other than their own goals, even if it is about the most fundamental right of other human beings, their right to live. Forget international laws, they completely disregard even their own laws and procedures.

But my last words: If in the minds of these rulers and oppressors my death will get rid of the “problem” called Kurdestan [the province], I should say, what an illusion. Neither my death nor the death of thousands like me will be remedy to this incurable pain and perhaps would even fuel this fire. Without a doubt, every death points to a new life.
Ehsan Fattahian
Sanandaj Central prison
17/8/1388
8. November 2009

مصباح یزدی : لواط و زنا با زندانی سیاسی به منظور اعتراف گیری توسط بازجو جایز است


مصباح یزدی : لواط و زنا با زندانی سیاسی به منظور اعتراف گیری توسط بازجو جایز است (88/5/21)
استاد تقی مصباح به همراه محمود احمدی نژاد شب قبل در کنار چاه جمکران واقع در حسینیه امام خامنه ای ( ص ) حاضر شد و به تعدادی از سوالات مجذوبین در ولایت جواب داد و بعضا فتوی صادر کرد . در زیر به برخی از سوالها و جوابها اشاره میشود . 1- آیا اعتراف گیری تحت فشار و شکنجه روحی و روانی و جسمی اعتبار اسلامی دارد ؟ ج - اعتراف گیری از ضد ولایت فقیه به هر شکلی جایز است/ 2- اعتراف گیری با استفاده از مواد مخدر و افیون و داروهای کدوئینه جایز است ؟ ج - اعتراف گیری از ضد ولایت مطلقه به هر شکلی جایز است . / 3- آیا بازجو میتواند به زندانی تجاوز جنسی کند تا اعتراف بگیرد ؟ ج - احتیاط واجب آن است که قبل از اینکار حتما وضو بگیرد و هنگام عمل ذکر گوید .اگرزندانی زن است هم از فرج و هم از دوبر دخول اشکال ندارد بهتر است در محل بازجویی کس دیگری نباشد . اما اگر زندانی مرد است احوط است در حضور دیگر باز جویان دخول صورت گیرد . / 4- اگر زن زندانی حامله شود تکلیف چیست ؟ یا آن فرزند حرامزاده است ؟ ج - فرزند ضعیفه ضد ولایت مطلقه فقیه مطابق نص قران مجید در هر صورت حرامزاده است چه توسط بازجو باردار شود چه توسط شوهرش . اما اگر بازجو فرزندی طفل متولد شده را گردن نهد ، بنابر احتیاط واجب طفل حلالزاده و شیعه اثنی عشری است . / 5- آیا تجاوز جنسی در زندان به مردها و پسران جوان لواط محسوب نمی شود ؟ خیر . چون زندانی بدون میل و رغبت به آن تن داده است . البته اگر جوان مفعول را خوشامده باشد احتیاط مستحب آن است که دیگر این عمل تکرار نگردد . / 6- تجاوز به دختران باکره در زندان چه حکمی دارد ؟ ج - اگر قرار است زن را اعدام کنند ، برای بازجو به اندازه یک حج تمتع واجب صواب دارد و به همان اندازه بر گناهان دختر افزوده میشود . اما اگر زندانی قرار نیست اعدام شود ، به اندازه زیارت کربلا برای بازجو صواب دارد ./

fredag den 6. november 2009

پسرم!فهميدي سياست چيست؟

يک روز يک پسر کوچولو که مي خواست انشاء بنويسه از پدرش مي پرسه: پدر جان !

لطفا براي من بگين سياست يعني چي !؟ پدرش فکر مي کنه و مي گه : بهترين راه اينه

که من براي تو يک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سياست بشي ..

من حکومت هستم، چون همه چيز رو در خونه من تعيين مي کنم. مامانت جامعه هست، چون

کارهاي خونه رو اون اداره مي کنه.. کلفت مون ملت فقير و پا برهنه هست، چون از

صبح تا شب کار مي کنه و هيچي نداره.تو روشنفکري چون داري درس مي خوني و پسر

فهميده اي هستي. داداش کوچيکت هم که دو سالش هست، نسل آينده است.. اميدوارم

متوجه شده باشي که منظورم چي هست و فردا بتوني در اين مورد بيشتر فکر کني. پسر

کوچولو نصف شب با صداي برادرکوچيکش از خواب مي پره. مي ره به اتاق برادر کوچيکش

و مي بينه زيرشرو کثيف کرده و داره توي خرابي خودش دست و پا مي زنه. مي

ره توي اتاق خواب پدر و مادرش و مي بينه پدرش توي تخت نيست و مادرش به
خواب عميقي فرو رفته

و هر کار مي کنه مادرش از خواب بيدار نمي شه.. مي ره تو اتاق کلفت شون که اون

رو بيدار کنه، مي بينه باباش توي تخت کلفت شون خوابيده ......؟؟؟؟ . مي ره و

سرجاش مي خوابه و فردا صبح از خواب بيدار مي شه. فردا صبح باباش ازش مي پرسه:

پسرم!فهميدي سياست چيست؟ پسر مي گه: بله پدر، ديشب فهميدم که سياست چي هست.سياست

يعني اينکه حکومت، ترتيب ملت فقير و پا برهنه رو مي ده، درحالي که جامعه به

خواب عميقي فرورفته و روشنفکر هر کاري مي کنه نميتونه جامعه رو بيدار کنه، در

حالي که نسل آينده داره توي گه خودش دستو پا مي زنه

torsdag den 5. november 2009

یاد آوری تاریخ

سلطنت طلبان یا نژاد پرستان!


چهارشنبه 13 آبان روبروی سفارت روسیه


دیشب هم در تظاهرات 13 آبان که توسط انجمن ایران آزاد در کپنهاگ, پایتخت دانمارک ترتیب داده شده بودسلطنت طلبان به صورتی همامنگ و با پرچم های خود شرکت کرده بودند و سعی داشتند شعارهای خود را بر تظاهرات تحمیل کنند.
خارج از آنکه ابن افراد در تدارکات این جور آکسیونها هیچگونه کمک و همکاری با بقیه نمیکنند, بارها تجربه شده است که این گروه با قرار دادن اعضای خود در محلهای کلیدی در تظاهرات و طرح شعارهایی از طرف آنان(بدون هماهنگی با ترتیب دهندگان تظاهرات)این شبهه را برای بعضی هابوجود آورده اند که این شعارها از طرف برگزارکنندگان آکسیون مطرح شده است و خود آنان نیز جزو گردانندگان آن می باشند.
در تظاهرات دیشب هم که علیرغم سرمای شدید و باد و باران با شرکت بیش از 200 نفر و با موفقیت انجام شد همین اتفاق تکرار شد. 7ـ8 نفر از سلطنت طلبان به صورت هماهنگ شعار نسل ما آریاست دین از سیاست جداست را سر دادند که تعدادی از جوانان نا آگاه شرکت کننده هم این شعارها را تکرار میکردند.
تذکر این مسئله که این شعار نژاد پرستانه و بی معنیست(بقیه اقوام غیر آریایی که در ایران هستند در این شعار فراموش شده و در ضمن در اروپا هیچکس آریایی بودن هیتلر را هنوز فراموش نکرده است) هم تغییری در نظرات حضرات نداشت و همچنان همین شعار را تکرار میکردند.
جالب توجه این است همین آقایان و خانمها در بحث هایی که به منافعشان در دانمارک بستگی داشته باشد نظر کاملأ متفاوتی از خود ارائه می دهند. برای مثال وقتی یک فاشیست دانمارکی که افتخار و ادعای او هم اتفاقأ همین آریایی بودنش است یک ایرانی را در خیابان چاقو میزند تا به فکر خودش دانمارک را از شر این ضد آریاییها پاک کند, همین افراد 180 درجه تغییر موضع داده و ضد نژاد پرست میشوند.
از دوستان و رفقایی که در دیگر کشورهای اروپایی وغربی با همین مشکل روبرو هستند خواهش میکنم نظرات و مشاهدات خود را به من ارسال کنند تا با جمع آوری تجارب و استفاده از نظرات راهبردی بتوانیم آکسیون های بعدیمان را هوشمندانه تر برگزار کنیم

onsdag den 4. november 2009

آکسیون موفق 13 آبان در دانمارک علیرغم باران و سرمای شدید در مقابل سفارت روسیه



امشب ایرانیان مقیم دانمارک مراسم 13 آبان را در سردترین روز امسال و علیرغم سرمای شدید و باد و باران با شکوه فراوان برگزار کردند.
برنامه در ابتدا با نمایش اسلاید در روی پرده بزرگ و پخش سرود و آهنگهای مبارزاتی در یکی از میدان های اصلی شهر آغاز شد و پس از شعر خوانی یکی از اعضای انجمن ایران و خواندن آواز دسته جمعی یار دبستانی و سر اومد زمستون تظاهرکنندگان با مشعل های روشن به سمت سفارت روسیه حرکت کردند.
در جلوی سفارت روسیه از شرکت کنندگان با آش رشته گرم پذیرایی شد.
در پایان این اکسیون قطعنامه ای خوانده شد که متن آن در زیر می آید.

ما جمعی از ایرانیان پناهنده, رانده شده گان از وطن, گروهی از مهاجران ناخواسته ایران زمین طی سه دهه اخیر, در تظاهراتها و آکسیون های متعدد در حمایت از جنبش جوان بپا خواسته ایران, تلاش کرده ایم فریاد اعتراضمان را علیه رژیم کودتاچیان به گوش جهانیان برسانیم
اینک با نهایت آرامش و دوستی به اطلاع دولتمردان کشور همسایه ایران[روسیه] میرسانیم:
ملت بپا خاسته ایران طی چهار ماه گذشته درموقعیت های گوناگون ودر تظاهراتهای صلح جویانه علیه دولت کودتای احمدی نژاد, اعتراض های ملیونی خود را در خیابان های پایتخت و سراسر شهرهای ایران به نمایش گذاشته که اخبار آن به سراسر جهان نیز پخش شده است.
متأسفانه پاسخ ملت ایران را حکومتیان سرکوبگر با سرب داغ به سینه نداها و سهرابها نشانه رفتند. دستگیری ها, شکنجه, ارعاب و ترور و در نهایت زندان کهریزک و تجاوز به زندانیان از تجارب غم انگیز ملت ایران از حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ماه ژوئن بوده است.
شما آقایان دولت مردان کشور همسایه, روسیه بهتر از همه می دانید که چنین روش های سرکوبگرانه همراه با خشونت بی سابقه قرون وسطایی نشئت از سیاست استالینی گرفته است. مبتکر و حمایت گر این وحشی گری های هزاره سوم میلادی به زعم ما ایرانیان شما بوده اید.
هنوز درد جانکاه حق کشی در دریای خزر در دل و جانهای ملت ایران چنگ می زند که حق مسلم حاکمیت ایران بر بخش بزرگی از این آبها به علت بی لیاقتی رژیم اسلامی و توسط دولت شما به تاراج برده شد.
هنوز صدای صفیر توپ لیاخوف به مجلس مشروطه ایران در حمایت از مستبدان تایخ در گوشهایمان طنین انداز است
ملت ایران هنوز در حافظه تاریخی خود حوادث خونبار عهد نامه های گلستان و ترکمانچای را از یاد نبرده است و نسل جوان امروز ما انگشت اتهام همراهی شما را با سرکوبگران حکومت کودتا به درستی نشانه رفته است. . تاریخ ایران را بار دیگر با حوصله بخوانید.
آیا عهدنامه گلستان دیگری در راه است؟
به هوش باشید! شعارهای امروز جوانان بپا خاسته ایران را به گوش جان بشنوید که در روز قدس و همین امروز فریاد های ضد روسیه را سر دادند.
این بیانیه یک قطره از دریای خروشان ملت ایران است.
دست از حمایت از این رژیم مردم ستیز و ستم پیشه بردارید. منافع بلند مدت ملت بزرگ روسیه را فدای منافع کوتاه مدت سیاسیون خود نکنید.
با آرزوی دوستی, صلح و روابط دوستانه و عادلانه بین همه ملت های دنیا

انجمن آزاد ایران کپنهاگ

lørdag den 31. oktober 2009

به علت مخالفت آیت الله صانعی:عدم تمدید جایزه قتل سلمان رشدی توسط بنیاد پانزده خرداد


بازخوانی جدید موضوع نویسنده "آیات شیطانی"/
عدم تمدید جایزه قتل سلمان رشدی توسط بنیاد پانزده خرداد
بنیاد پانزده خرداد به سرپرستی آیت الله حسن صانعی که از روحانیون چپ گرای سنتی محسوب می شود، قریب به دوازده سال است که از افزایش جایزه قتل سلمان رشدی، نویسنده کتاب موهن آیات شیطانی خودداری کرده است.آخرین خبری که در مطبوعات و رسانه ها درباره جایزه بنیاد پانزده خرداد برای قتل سلمان رشدی وجود دارد به مهر ماه 1377(اکبتر 1998 میلادی) باز می گردد.
به گزارش پارسینه، بنیاد پانزده خرداد به سرپرستی آیت الله شیخ حسن صانعی که از روحانیون چپ گرای سنتی محسوب می شود، قریب به دوازده سال است که از افزایش جایزه قتل سلمان رشدی، نویسنده کتاب موهن آیات شیطانی خودداری کرده است.

تاریخچه این موضوع بدین قرار است که بنیاد پانزده خرداد در اسفند سال 1367 ، کمتر از یک ماه بعد از فتوای معروف امام خمینی، در اولین واکنش، یک میلیون دلار را به عنوان جایزه قتل این نویسنده هندی تبار معین کرد، شیخ حسن صانعی در گفتگویی با روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ بیستم مهر 1377 به تایید شفاهی تعیین جایزه از سوی بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی اشاره کرد، وی گفت: « جايزه قتل سلمان رشدي را من مستقيما به حضرت امام پيشنهاد دادم و امام دعا كردند».
در سال 1376 و در اوج رقابت های انتخاباتی خاتمی-ناطق نوری، علی اکبر ناطق نوری در مصاحبه ای گفت: دولت ایران هرگز کماندویی برای کشتن رشدی نخواهد فرستاد، این موضع ناطق نوری با عکس العمل منفی میرحسین موسوی، نخست وزیر سابق مواجه شد.

با وجود این مجادلات پراکنده، جایزه قتل رشدی تقریبا هرسال از سوی بنیاد 15 خرداد افزایش پیدا می کرد و شیخ حسن صانعی نیز هر ازچندگاهی با انجام مصاحبه هایی بر موضع خویش تاکید می کرد، اما نکته جالب این بود که این روند تا سال 1377 کاملا متوقف شد.

در همین سال، حجت الاسلام سید محمد خاتمی در اولین سفرش به مقر سازمان ملل در نیویورک در گفتگو با خبرنگاران خارجی گفت: "باید مساله سلمان رشدی را تمام شده تلقی کنیم."

به نظر می رسید شیخ حسن صانعی که از حامیان سید محمد خاتمی، رئیس جمهور جدید شده بود، دیگر برای افزایش رقم جایزه قتل رشدی علاقه ای نشان نداد و موضوع به نوعی از سوی وی مسکوت گذاشته شد.

آخرین خبری که در مطبوعات و رسانه ها درباره جایزه بنیاد پانزده خرداد برای قتل سلمان رشدی وجود دارد به مهر ماه 1377(اکبتر 1998 میلادی) باز می گردد،که در آن اعلام شده بود از سوی بنیاد پانزده خرداد 300 هزار دلار دیگر بر مقدار جایزه اولیه حکم اعدام سلمان رشدی مرتد اضافه شده است(روزنامه قدس بیست مهر 1377)

اما در مقابل سپاه پاسداران، بنیاد شهید انقلاب اسلامی و ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام و روزنامه کیهان در سالهای اخیر سعی کردند با تاکید بر دائمی بودن فتوای قتل رشدی و اعلام جایزه برای کشتن رشدی، خلاء حضور بنیاد پانزده خرداد در این موضوع را کاهش دهند.

موضوع سلمان رشدی همواره از چالش های اصلی ایران و غرب بوده است و بسیار بعید به نظر می رسد جز با مرگ طبیعی با غیرطبیعی! سلمان رشدی این چالش دیرینه پایانی داشته باشد.

گفتنی است شیخ حسن صانعی علاوه بر ریاست بنیاد پانزده خرداد، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز هست و از آخرین روحانیون چپ گرای انقلابی محسوب می شود که هنوز در ساختار قدرت نظام جمهوری اسلامی حضور دارد.

onsdag den 28. oktober 2009

ما همه با هم هستیم,آکسیون و راه پیمایی 13 آبان در دانمارک



۱۳ آبان

نمایشگاه عکس و راه پیمایی در ابراز همبستگی با جنبش دموکراسی خواه ایران

زمان: چهارشنبه 4 نوامبر(۱۳ آبان)
Kgs. Nytorvنما یشگاه عکس ساعت 18ـ1830 در میدان
18.30 راه پیمایی با مشعل های روشن به سمت سفارت روسیه
در جلوی سفارت از شرکت کنندگان با آش رشته گرم پذیرایی خواهد شد
انجمن ایران آزاد کپنهاگ این حرکت اعتراضی را همزمان و یک صدا با تضاهرات سراسری 13 آبان در ایران و سایر نقاط دنیا برگزار می کند.
چرا سفارت روسیه؟
همکاری همه جانبه ای دولت روسیه با رژیم سرکوبگر ایران و تلاش های این دولت در مسکوت گذاشتن پرونده های جنایات جمهوری اسلامی.
حمایت دولت روسیه از بلندپروازی های اتمی جمهوری اسلامی ایران و عدم تلاش این کشور در رفع نگرانیهای بین المللی در همین موضوع.

www.fritiran.dk

گوگل؛ راوی تصویری بخشی از تاریخ ایران



شرکت گوگل با استفاده از آرشیو عکس مجله لایف یک گالری عکس راه اندازی کرده
و میلیون هاعکس تاریخی را در اینترنت منتشر کرده است.

در میان دو میلیون عکسی که گوگل تا به حال از آرشیو مجله لایف منتشر کرده، بیش از صد قطعه عکس مربوط به ایران است.
در این مجموعه عکس هایی از محمد مصدق در دادگاه نظامی، عکس هایی از مراسم عروسی محمدرضا پهلوی با ثریا و فرح، مراحل ساخت سد کرج، تصاویری از شهر تهران و اصفهان و شیراز در دهه های ۲۰ و ۳۰ خورشیدی و عکس هایی از اداره اطلاعات و روابط فرهنگی آمریکا در تهران دیده می شود.


این عکس ها متعلق به پنج عکاس است اما بیشترین تعداد عکس های ایران اثر "دمیتری کسل" عکاس اوکراینی الااصل است.


عکس هایی که آقای کسل از دربار و برخی مهمانی های خصوصی مقام های ایرانی گرفته، نشان می دهد که او تا چه حد آزادانه در خلوت رهبران وقت ایران نفوذ داشته و فعالیت می کرده است.

بیشتر عکس ها برای اولین بار در معرض دید قرار می گیرد.

حسن سربخشیان، عکاس ایرانی در مورد این عکس ها به بخش فارسی بی بی سی گفت که پس از گذشت ۵ تا ۶ دهه هنوز هم کادربندی و کیفیت عکس های آقای کسل، منحصر به فرد است.

گوگل اعلام کرده درحال اسکن کردن ۱۰ میلیون قطعه عکس دیگر از آرشیو مجله لایف است که به مرور، به آرشیو این وب سایت اضافه می شود.

گفته می شود بیش از ۹۰ درصد از عکس های موجود در آرشیو این مجله هرگز برای عموم مردم نمایش داده نشده اند و برای اولین بار گوگل این عکس ها منتشر می کند.

گوگل برای هر یک از عکس ها، سه اندازه با سه قیمت متفاوت در نظر گرفته است.

مجله لایف در سال ۱۹۳۶ توسط تیم انتشاراتی هفته نامه آمریکایی تایم منتشر شد که تماما به عکاسی خبری می‌پرداخت. این مجله پس از چندین بار وقفه از اواسط سال ۲۰۰۷ تاکنون منتشر نشده است.

برای دیدن عکسها بر روی اینجا کلیک کنید.

http://images.google.com/images?q=iran&q=source:life

søndag den 25. oktober 2009

فرهنگ لغات ولایت

توالت : بیت ولایت
گوز: صوت ولایت
چس: عطر ولایت
اسهال:ذوب در ولایت
بسیجی: کرم ولایت
آفتابه: جام ولایت
ان: شام ولایت
شیره: شراب ولایت
ریدان (رادان): سگ ولایت
قتل: شغل ولایت
تجاوز: عشق ولایت
دروغ: تفریح ولایت
زندان: باغ ولایت
دزدی: کار ولایت
صدا و سیما: کون بوس ولایت
ان (ان انی نژاد): دست بوس ولایت
لباس شخصی: دستمال توالت ولایت
دین: ابزار ولایت
فکر: دشمن ولایت
عقل: ترمیناتور ولایت
خر: رهبر ولایت
گاو: استاد ولایت
کردان: دکتر ولایت
برادران لاریجانی:کون لیس ولایت
کروبی: کابوس ولایت
باهنر: بافور ولایت
ولایت معجزه هم می کند!! فاطمه رجبی: معجزه ولایت
الهام: الهام ولایت
طناب دار: آخرین تاب ولایت
کلهر:دم اسب ولایت
فیروزآبادی: گاو شل ولایت
مجتبی: کره ولایت
چاه توالت: معده ولایت
لوله فاضلاب: روده ولایت
خریت: اوج ولایت
مداح: گه لیس ولایت

ولایت = اند وقاحت
ولایت = اند جنایت
ولایت = اند خیانت
ولایت = اند رذالت
ولایت = اند شقاوت
======================
ولایت = فاقد صداقت
ولایت = فاقد کرامت
ولایت = فاقد انسانیت
این هم یک شعار ولایی
برادر بسیجی گوزت صدای رهبر

lørdag den 24. oktober 2009

کلهر:غربی ها فرزندانشان را مثل حیوان تربیت میکنند


کلهر: دخترم فیلمی هم علیه شکنجه ساخته است که کار خوبی کرده است، جمهوری اسلامی هم با شکنجه مخالف است / غربی ها فرزندانشان را مثل حیوان تربیت میکنند

مشاور رسانه‌اي رئيس جمهور گفت: برخی افراد که حدود یک و نیم سال با همسر بنده در ارتباط بودند، در اعزام دخترم به خارج از کشور دست داشته‌اند.

مهدي كلهر در خصوص پناهنگي دخترش به آلمان گفت: آقای جوانفکر گفته بودند که یک جناح سیاسی داخلی در ماجرای پناهندگی دختر من نقش داشته است که من این حرف را قبول ندارم و جناح حاکمیتی هم در این قضیه نقش داشته‌اند.

وی ادامه داد: دخترم گفته است که این موضوع ربطی به موج سبز ندارد و فیلمی هم علیه شکنجه ساخته است که کار خوبی کرده است، من هم با شکنجه مخالف هستم، جمهوری اسلامی هم با شکنجه مخالف است.

كلهر افزود: اینکه آقای جوانفکر گفته بود این پروژه به خاطر پست فعلی من طراحی و اجرا شده است را نیز قبول ندارم، چون من قبلا پست‌های مهم‌تر از ریاست جمهوری نداشته‌ام.

وي خاطر نشان كرد: البته اعتقاد دارم که دست بیگانگان در قضیه درخواست پناهندگی دختر من دخالت دارد و این امر در راستای اجرای پروژه ”مدآ“ صورت گرفته است ولی نفوذی‌های دشمن در دو جناح سیاسی حضور دارند.

مشاور رئیس جمهور با اشاره به اینکه در این پروژه، وقتی دشمن نتواند از راه‌های نظامی و اقتصادی وارد شود، برای مقابله با رقبا، از منفذ گسل‌های فرهنگی استفاده می‌کند، گفت: غربی‌ها علیه همه شخصیت‌های نظام و برای تخریب آنها این فضاسازی‌ها را انجام می‌دهند، کما اینکه علیه مهندس موسوی هم این کار را کردند.

وی در پاسخ به اینکه آیا استفاده احمدی‌نژاد در انتخابات از مسئله فرزندان هاشمی که برای حذف هاشمی صورت می‌گرفت را هم می‌توان در راستای پروژه مدآ دانست، گفت: بنده این پروژه را دست ساز آمریکا می‌دانم. معتقد هستم که باید اختلافات سیاسی را کنار گذاشت و کسانی که از این ابزارها استفاده می‌کنند، بازی خورده دشمن در پروژه مدآ هستند.

کلهر با اشاره به نقش مهد علیاها، مادر ناصرالدین شاه در تاریخ سیاسی ایران، گفت: در تاریخ ایران از مهدعلیاها ضربات بسیاری خورده‌ایم و باید مواظب این‌ها باشیم و مهدعلیاها مانند سرپل دشمن عمل می‌کنم.

وی تصريح كرد: ما در مسئله خانواده بسیار حساس هستیم ولی غربی‌ها فرزندانشان را مانند حیوانات تربیت می‌کنند، تا یک سنی مواظبش هستند، بعد رهایش می‌کنند که روی پای خودش بیاستد، البته یک محاسنی هم دارد، ولی در نظام خانوادگی ما چنین نیست و دلبستگی‌های قوی خانوادگی ما سبب می شود که دشمن از این نقاط برای ضربه زدن استفاده می‌کنند.

كلهر درباره اینکه چرا خودش در مناظره با مرعشی تلویحا،توصیه‌هایی به هاشمی رفسنجانی برای مراقبت از فرزندانش داشت، گفت: من منظورم فرزندان و خانواده هاشمی نبود بلکه منظورم فرزندان سیاسی وی که در صحنه کشور حضور دارند مانند احمدی‌نژاد و قالیباف، بود.

مشاور رئیس جمهور گفت: دختر من می ترسد که اگر بازگردد با برخوردهای خاصی روبرو شد و من به عنوان پدر همه وظایف خودم را در قبال وی انجام ندادم و در این راستا مشکل خاصی احساس نمی‌کنم.

وی درباره اینکه چرا پناهندگی دخترش را در راستای پروژه نرم دانسته است، گفت: قطعا چنین چیزی هست و این پروژه توسط بیگانگان طراحی شده است.
وی همچنین از پروژه آژاکس 2 توسط آمریکایی‌ها در انتخابات ریاست جمهوری برای سرنگونی احمدی نژاد خبر داد و گفت: آنها قصد داشتند مانند پروژه آژاکس که علیه مصدق اجرا کنند، با صرف هزینه‌ای معادل 75 میلیون دلار، احمدی‌نژاد را نیز به همان سرنوشت دچار کنند که موفق نشدند.

کلهر تاكيد كرد: پروژه آژاکس توسط یکی از شخصیت های عضو کمیته بحران شورای امنیت آمریکا اعلام شده است و او هم نام آژاکس 2 را انتخاب کرده است.

وی در پاسخ به اینکه چه کسی جزئیات این پروژه را اعلام کرده است، گفت: اسم این فرد یادم نیست، البته اسامی این ها، رسانه ای نیست.
کپی مطلب از پیک ایران

fredag den 16. oktober 2009

سفارتیها شناسایی میکردند, در حاشیه مسابقات جام جهانی تکواندو



روز چهارشنبه سوت آغاز مسابقات جام جهانی تکواندو در کشور دانمارک با حضور تیم ملی تکواندوی ایران به صدا در آمد.
انجمن آزاد ایران برای مراسم افتتاحیه دعوت به شرکت ایرانیان کرده بود که با استقبال چندانی روبرو نشده بود و تنها 40ـ50 نفر حضور پیدا کرده بودند.از طرف دیگر سفارت ایران با آوردن زن و بچه های کارکنان سفارت و پخش بلیط های مجانی بین بادنجان دور قاب چین هایی که متأسفانه پناهندگی دانمارک را هم دارند توانسته بود جمعیتی تقریبأ به همین تعداد را بسیج کند.


تعدادی محدودی از پناهندگان با در دست داشتن پارچه هایی که روی آن شعار های جمهوری ایرانی, آزادی زندانی سیاسی و ما همگی نداییم به جمع تماشاچیان دعوت شده از طرف سفارت رفتند. مأموران سفارت در این میان با دوربین های مختلف از مخالفان عکس گرفته وفیلمبرداری می کردند.


چند اتفاق جالبی که در این حاشیه افتاد.

ـدر بحثی کوتاه که بین سفیر ایران در دانمارک که به همراه خانمش در جایگاه مخصوص نشسته بودند و یکی از پناهندگان معترض پیش آمد از سفیر خواسته شد تا برای جلوگیری از خونریزی بیشتر بهتر است که آنها بطور مسالمت آمیز گورشان را از ایران گم کنند. زن سفیر از این جمله خنده اش گرفت و سفیر هم سرش را پایین انداخت و رویش را برگرداند.

سفیر ایران و بقیه سفارتی ها زیر شعارجمهوری ایرانی VIP


ـ یک مأمور سفارت مشغول عکس برداری از یکی از مخالفان بود و با کمال پررویی دوربینش را نزدیک صورت وی آورده بود. این پناهنده به مأمور سفارت تذکر داد که این دوربین است نه ماشه اسلحه که اون اینجوری هی میچکونه.مأمور سفارت در جواب گفت که بخاطر اینکه بچه خوشگل است از او عکس می گیرد و با حرفهای رکیک و تهدید سعی داشت ترس در طرف مقابل بیاندازد.از شانس بد این مأمور فرد مخاطب, از زندانیان شکنجه دیده ایرانی بود که دل پری از جمهوری اسلامی دارد و چنان مأمور سفارت را با منطق خودش بر سر جایش نشاند که ترس و وحشت وجودش را فرا گرفت و برای مدت مدیدی گم و گور شد.


ـدختر ناز و ملوسی که بیش از 4 سال نداشت و با سفارتی ها بود به من گفت این رنگ(پارچه سبز با شعار جمهوری ایرانی) رو با خودت نبر چون اونوقت بقیه(منظورش جمع سفارتیها بود) فکر میکنن ایرانی نیستی. وقتی داشتم براش توضبح می دادم که نه منم ایرانیم و..که یک دفعه باباش آمد و دخترش را بغل کرد و گفت بیا از اینجا بریم. اینجا کثیفه!

ـ ویدیوی 18 ثانیه ای زیر هم 1 جوجه سفارتی را نشان میدهد که در رویای کار امنیتی کردن و ترور است.




id="BLOG_video-5da0d94f8317a00" class="BLOG_video_class" contentid="5da0d94f8317a00" width="320" height="266">

onsdag den 14. oktober 2009

پشت پرده صدور حکم اعدام برای محمدرضا زمانی

نوروز : اولين بار که ديدمش چهره اش برايم آشنا آمد. سر صحبت که باز شد فهميدم کوچکترين آشنايي با هم نداریم. برديا (محمدرضا) به اتهام عضويت در انجمن پادشاهي از فروردين ماه (تاکيد مي کنم از فروردين ماه)، به همراه آرش و خواهر باردار آرش، پيمان و همسرش و چندین جوان دیگر بازداشت شده بودند.

به فضاي زندان عادت کرده بود. برخلاف من که هنوز نتوانسته بودم خودم را با محيط داخل وفق دهم. اميدوار بود با همکاري قبلي که با وزارت اطلاعات در تهيه فيلمي که چند ماه قبل در مورد انجمن پادشاهي انجام داده بودند، حکم سبکی برايشان صادر شود. دلش براي بيرون، براي خانواده و در يک کلام برای زندگي تنگ شده بود. اما به قول خودش چاره اي نداشت جز اين که به روي خودش نياورد و دیگر روزها را هم نشمارد.

من و سلول جدید و هم بندی ای که هیچ نسبت فکری با او نداشتم. او از من در بارۀ انتخابات پرسید و حوادث بعد از آن. خبر چندانی نداشت از بیرون. من هم از مرام انجمن پادشاهی پرسیدم و اتهاماتش. می گفت هیچ اقدامی انجام نداده اند. تنها چیزی هم که از او دارند حرفها و داستان پردازی هایی بود که در جمع دوستانش با هم کرده بودند. هیج اقدام امنیتی انجام نداده بود. من هم با توجه به این که کاری انجام نداده و قبل از هر اقدامی بازداشت شده گفتم اتهام محاربه در موردش صدق نمی کند.

تا اين که يک روز نگهبان در سلول را باز کرد و بردیا را صدا کرد. ظاهرا کارشناس پرونده اش با او کار داشت. تصور همه ما در سلول این بود که قرار است برایش قرار ملاقات حضوری با خانواده تعیین شود. کما این که مدتها بود کسی به سراغش نمی آمد. وقتی برگشت اما خیلی درهم بود. گفت دادگاهش قرار است آخر هفته برگزار شود. کارشناس پرونده به او قول داده که اگر در این دادگاه همکاری کند در صدور حکم کمکش می کنند. قول داده بود وزارت اطلاعات با ارتباطی که با قاضی دارد برایش تخفیف وِیژه بگیرد. او هم دودل بود که این پیشنهاد را بپذیرد یا نه..

در نهایت بردیا که دستش از همه جا بریده بود تصمیم گرفت به امید ایجاد روزنه ای همکاری کند و وارد بازی کثیفی شود که واقعا نمی دانست انتهایش به کجا ختم خواهد شد و چه خوابی برایش دیده اند. همان روز از سلول بغلی با خبر شدیم که دادگاه دوم انتخابات در آخر هفته برگزار می شود. وقتی از بردیا در مورد ربط دادگاهش با دادگاه انتخابات پرسیدم او هم ابراز بی اطلاعی کرد. فقط می خواست دادگاه برگزار شود تا به قول خودش شرش کنده شود. با خبر تعویق دادگاه دوم به هفته بعد و بعد اعلام کارشناس پرونده بردیا به او که چند روز وقت بیشتری برای تمرین دارد، می شد حدس زد قرار است چه سناریویی راه بیفتد.

از فردای آن روز تمرین های فشردۀ بردیا آغاز شد. از ساعت 9 صبح تا ناهار و بعد از ناهار تا شب. هر روز با حضور در اتاقی که در اختیار او و افرادی که قرار بود در دادگاه صحبت کنند تمرین می کرد که چه حرفهایی را در دادگاه بزند. گاه ناهماهنگی کسانی که بر سر تمرینش می آمدند خسته اش می کرد. یکی خودش را یک مقام بلند پایه اطلاعات معرفی میرد، یکی سرتیم بازجوهای اوین، یکی نماینده .. و در نهایت خود کارشناس پرونده اش. هر کدام خواسته ای داشتند. جالب آن که از انتخاب وکیل هم محرومش کردند و تنها دو روز قبل دادگاه در حد نیم ساعت موفق به زیارت وکیل تسخیری اش شد!

سر انجام روز قبل دادگاه فرا رسید. این بار بعد از ناهار دنبال او آمدند. به تمرین رفت و تا آخر شب خبری از او نشد. آخر شب که آمد گفت برای تمرین نهایی او را به مجتمع امام خمینی که قرار بود فردا دادگاه در آنجا برگزار شود برده اند. بسیاری از شخصیت های امنیتی از قبیل دادستان وقت کل کشور، قاضی سعید مرتضوی- دادستان تهران، یکی از معاونین وزارت اطلاعات و .. همان شب به دادگاه آمده بودند تا آخرین تمرین آنها را ببینند. ماجرای روز دادگاه رو هم که حتما بهتر از من خبر دارید.

همان شب بردیا به یکی از مسولین نزدیک شده بود و گفته بود "حاج آقا ما همکاری می کنیم اما تو رو خدا در صدور حکم توصیه بفرمایید". این آقای مسئول هم گفته بود خیالت راحت. طرف حساب تو من هستم. تو کارت رو انجام بده باقی با من.

بیچاره بردیا چه امیدی بسته بود به قول آن مسئول نامسئول. وقتی خبر صدور حکم اعدام رو شنیدم غم سنگینی به دلم افتاد. محمدرضا و آرش قربانی بازی کثیفی شدند که مسئولین امنیتی کشور که باید حافظ جان و مال شهروندان باشند و در راس آنها سعید مرتضوی به راه انداختند. برای آن که با موسوی تسویه حساب کنند تلاش کردند گروهی را که ربطی به انتخابات نداشت را به انتخابات منگنه کنند و چند جوان هم قربانی این خیمه شب بازی شدند.

اما آرش که برای او هم حکم اعدام صادر شد. خواهرش یک هفته بعد از آزادی با وثیقه، فرزندی را که در شکم داشت از دست داد و مسئولین زندان دادن این خبر را به آرش بعد از دادگاه دادند تا مبادا در همکاری او خللی ایجاد شود.

هیچوقت آرزوی بدی برای کسی نداشتم. اما این بار از صمیم دل آرزو کردم کسانی که این نمایش ناجوانمردانه را به راه انداختند در همین دنیا تاوانش را پس بدهند. از قاضی که برای ایجاد رعب حکم اعدام صادر کرد تا دادستانی که از دادستانی رفت و تا کارشناسانی که برای نشان دادن لیاقت خود به مافوقشان با سادگی و صداقت این پسر بازی کردند. از خدا می خواهم تاوان کارشان را در همین دنیا به آنها بچشاند تا همه ما یادمان بماند که نمی توان ظلمی در حق کسی کرد و منتظر عواقبش نبود.
لینک به اصل خبر
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=7877