fredag den 11. december 2009
استراتژی جمهوری اسلامی: «شما هم مثل ما جنایتکارید»
پاسخ نماینده ایران در سازمان ملل به رای اکثریت اعضای مجمع عمومی در محکوم کردن ایران به خاطر نقض حقوق بشر در سال ۲۰۰۹، ایراد بیانیهای در ذکر نقض حقوق فلسطینیها و بومیان کانادا بوده است. مسئولان جمهوری اسلامی در برابر کهریزک و اوین، ابوغریب و گوانتانامو را دارند و در برابر کشتار زندانیان در سال ۱۳۶۷ کشتار صبرا و شتیلا و در برابر عملیات تروریستی خود در خارج از کشور، ترورهای موساد و سی آی ای را. مسئولان جمهوری اسلامی هر جا به واکنشی در مورد نقض حقوق مردم در ایران مواجه شدهاند به ذکر نقض حقوق بشر توسط دیگر کشورها پرداختهاند.
از مجموعهی واکنشهای مقامات ایرانی به انتقادات، چنین به نظر میرسد که تا میتوانند پرسش را با پرسش پاسخ میدهند (کاری که در مصاحبههای مطبوعاتی انجام میگیرد) و در محتوای پرسش متقابل به همسانی دو طرف در تنزل رتبهی اخلاقی و نقض حقوق اساسی مردم اشاره میکنند. بدین ترتیب، نمایندگان جمهوری اسلامی و مقامات سیاسی در دورهی احمدی نژاد به استراتژی «شما هم مثل ما جنایتکارید» تمسک کردهاند. این استراتژی حاکی از ایدئولوژی حکومت داری و مواجهه با مخالفان و نیز نگرش به خود در میان حاکمان جمهوری اسلامی است.
جمهوری اسلامی از همان روزهای اول پس از "انقلاب" آشکارا از آرمانگرایی به واقعگرایی که صرفا به قدرت برهنه و زور متکی است گذر کرد. تنها تفاوت با آن زمان در اینست که در آن زمان وحشی گری این جنایتکاران عمدتا متوجه گروه سلطنت طلبان بود ولی اکنون تمامی ملت شهید پرور و مستضعف را در بر میگیرد.
حکومت نظامیان در دوران دولت احمدی نژاد - حتی بیش از پیش - پردهها را کنار زد و منویات آیتالله خامنهای را مبنی بر این که حکومت برهان قاطع یا همان قدرت قاهره را دست دارد و تنها به همین دلیل مردم باید اطاعت کنند به روشنی بیان کرد. البته این برهان قاطع در گفتمان سیاسی حاکمیت به عنوان ضرورت اطاعت مردم از جانشین پیامبر و ائمه مطرح میشود اما جانشینی که مهمترین مشخصه وی در دست داشتن قدرت قاهره است.
تمام جناح های جمهوری اسلامی همچنان مدعی حکومت آرمانی شیعهاند و هنوز هم خود را در مقام ائمهی شیعه و مخالفان خود را در جایگاه شمر و یزید قرار میدهند. اما هنگامی که با انتقاد مواجه میشوند و میدانند که طرف مقابل شواهد کافی برای انتقادات خود در دست دارد و فسادها و جنایات قابل انکار نیست، برای گرفتن برتری اخلاقی از طرف مقابل به او گوشزد میشود که «شما هم در این مورد دست کمی از ما ندارید.» اما این گوشزدها معمولا قیاس مع الفارق است. رفتاری که دولت کانادا با بومیهای خود دارد اصولا قابل مقایسه با رفتار حکومت ایران با مخالفان کرد و بلوچ یا بهاییان نیست. در کدام شهر کانادا بومیان را بر تیرهای چراغ راهنمایی به دار میکشند یا مدارس آنها را میبندند؟ موردی سراغ نداریم که بومیان کانادایی در خیابان دزدیده شده یا رسانههای آنها توقیف شده باشد یا جلوی تظاهرات یا اعتراضات آنها گرفته شده باشد. در ایران افراد به صرف عضویت در گروههایی که به مبارزهی مسلحانه باور دارند دستگیر و اعدام میشوند.
جمهوری اسلامی معترضانی را که تنها به راهپیمایی سکوت اقدام کرده بودند در شرایط غیر جنگی به گلوله میبندد، کاری که حتی دولت اسرائیل با پروندهی کثیف و غیر قابل قبولش در حوزه حقوق بشر انجام نمیدهد.
آنچه در پس زمینهی این نوع مواجهه با انتقادات قرار دارد آن است که از منظر حاکمان جمهوری اسلامی، در این وانفسای آشفتگی و به هم ریختگی، گروهی با عزم جزم و قدرت ارعاب و سرکوب میتوانند زمام عالم را در دست بگیرند، چنان که این کار را در داخل کشور کردهاند و فکر میکنند هیچ نیروی مردمی نمیتواند با این دیوار سنگی سلاح و خشونت برخورد کند.
رژیم استبدادی دینی با اتکا به دیدگاه آشوب محوری که دارد ارعاب را موثر ترین روش برای رسیدن به خواستهای خود میداند و از این که در این خصوص جنایتکار و تروریست خوانده شود ابایی ندارد. مقامات امروز رژیم به فتوای قتل سلمان رشدی، ترورهای خارج از کشور، حملات تروریستی و آدم ربایی های بین المللی ... افتخار میکنند. مقامات رژیم مدعیات اخلاقیِ پیش از تاسیس جمهوری اسلامی را کنار گذاشته و صرفا با اتکا به زور و ارعاب در سطح ملی و بینالمللی عمل میکنند. این مقامات درپیش گیری این سیاست نیز تلویحا از اعلام جنایتکار بودن خود شرمنده نیستند.
پاسخ احمدی نژاد به انتقادات نامزدهای مخالف وی در مورد نقض حقوق دانشجویان و زنان و جوانان و کتک زدن مردم در خیابانها توسط بسیج و لباس شخصیها (در مناظرات تلویزیونی دوران انتخابات) آن بود که اصلاح طلبان در دههی شصت خود به همهی این کارها دست میزدند. وقتی از احمدی نژاد در مورد قتل ندا آقا سلطان در مصاحبه با شبکهی سی بی اس سوال میشود به قتل زنی مصری در آلمان اشاره میکند. بدین ترتیب پاسخ ضمنی مسئولان ایران آن است «شما اصلاح طلبان قبلا مشغول سرکوب بودهاید و شما غربیها قرنهاست که دارید جنایت میکنید، دولت من تازه شروع کرده است.»
بدین ترتیب هم مردم ایران و هم طرفهای خارجی حکومت با واقعیت تازهای روبهرو هستند: رژیم جمهوری اسلامی تنها زبان زور را میفهمد.
این رژیم در هیچ سطحی قابل اعتماد نیست و به هیچ اصولی پایبند نیست: نه به اصول اخلاقی، نه به حقوق بینالملل، و نه به حقوق اساسی شهروندان قائل است. به همین دلیل طرفهای داخلی و خارجی در مذاکرات حتما باید تضمینهای لازم را کسب کنند چون هر لحظه مقامات ایرانی ممکن است سخن خود را تغییر دهند.
این حکومت بر آن است تا آخرین فشنگ خود بجنگد چون آن قدر پروندهی خود را سیاه میبیند که هر گونه عقب نشینی را به معنای اعدام تک تک نیروهای درگیر تلقی میکند.
Abonner på:
Kommentarer til indlægget (Atom)
Ingen kommentarer:
Send en kommentar