mandag den 8. marts 2010
بکارت: بمناسبت روز زن, هادی خرسندی
"
امام جمعه اصفهان گفت: ۷۴ درصد دختران ايرانی باکره به خانه بخت نمی روند"
" امام جمعه اصفهان گفته است ۷۴درصد دختران ما باکره نيستند! پيام آور از ايشان میپرسد: شما اين آمار را از کجا آورديد؟ آمار مربوط به اصفهان است و يا کل کشور؟ امام جمعه میفرمايد: من با اين وضع فساد و فحشا حدسی گفتم، البته آقايانی هم که اطلاع دارند و نزد من میآيند تائيد کرده اند......" - سايت اينترنتی «پيک نت»
بکارت
الا ای شيخ جويای بکارت
به لای پای دخترها چه کارت؟
تو فرمودی بکارت ها که پاره-ست
دقيقاً درصدش هفتاد و چارست
ببينم از کجا آوردی آمار؟
ز جمع آشنايان يا ز اغيار؟
شمارش را به ديگر کس سپردی
و يا خود رفتی از داخل شمردی؟!
بله؟ از روی حدس است و گمانه؟
عجب حدسی! دقيق و ماهرانه
اگر حدس و اگر آن را شنفتی
چرا زان بيست و شش درصد نگفتی؟
نگفتی بيست و شش درصد بکارت
نشان باشد ز انواع اسارت
گروهی باکره، از سکس دورند
کزين بابت گرفتار غرورند
به خود چسبانده برچسب نجابت
نکرده تير بر آنها اصابت
هماره صورتی پر جوش دارند
روانی خسته و خاموش دارند
بزعم خود نجيب و ترتميزند
به هر صورت برای ما عزيزند
گروهی ترس خورده، صاف و ساده
اسير انجماد خانواده
برادر غيرتیٰ و آبرودار!
پدر هم محترم! در کوچه بازار
اگر دختر رود از راه ناجور!
جوابش گاه چاقو هست و ساطور
گروهی پای بند دين و مذهب
به شدت باکره ، اما معذب!
چنان ترسند از اعماق دوزخ
که سکس و کامجوئی پيششان اَخ
***
امامِ جمعهآ! انصاف داری؟
کلامی غير حدس و لاف داری؟
شما که دختری را سن نه سال
به شوهر ميدهی راضی و خوشحال
چرا خواهی اگر شوهر نکرده
شود چل ساله ، سالم مانده پرده؟
بيا و دست بردار از حقارت
نچسب ای شيخ نادان بر بکارت
بکارت مال دوران های دور است
به زن های جوان تحميل زور است
بکارت نيست معيار نجابت
نجابت را چه بشناسد جنابت!
نجابت، شيخ نادان، پرده ای نيست
به اينکه دادهای يا کردهای نيست
نجابت چيست؟ حق کس نخوردن
بکارت چيست؟ مال کس نبردن
نه بين مردمان اخلاق و عصمت
به ميزان بکارت گشته قسمت
فريب مردمان، ضد عفاف است
نه آن کاری که در زير لحاف است
که هر آميزشی قبل از عروسی
بود يک مطلب خيلی خصوصی
مبر سر را درون بستر خلق
که بينی گوزشان را تا ته حلق
خودت شام زفاف ای شيخ بد ذات
بکارت داشتی ارواح بابات؟
(کنار حجت الاسلام فاکر
چگونه ميتوانی بود باکر؟!)
برای تو کسی پرونده هم ساخت
و يا بر پشت و پيشت کنتور انداخت؟
(در ِ کون ِ شما کنتور اگر بود
سر يکهفته کنتور هم دمر بود
اگر يک روز باشی توی حوزه
بواسير تو ميچسبد به لوزه)
تو هم حالا به اين حد از جسارت
ز دخترها طلب داری بکارت؟
چه ميفهمی تو قانون طبيعت
که ميآئی ز مادون طبيعت
چه دخترهای نوزادی که گه گاه
ندارند اين بکارت را به همراه
به آنها چون خدا پرده نداده
شوند البته که بی پرده زاده
ترا گر اعتراضی هست حالا
بگو با حضرت باريتعالی
که ای پروردگار پاک عالم
چرا پرده ندادی خاک عالم!
امام ِ جمعه آ! بر خويش رحمی
بکن کاری که يک قدری بفهمی!
بدن ها فرق دارد با بدن ها
خصوصاً مال دخترها و زن ها
همه يک شکل و جور و قالبی نيست
نمی فهمی؟ زن است اين، طالبی نيست
يکی را پرده باشد نازک و ُترد
شود زائل اگر يک ضربه ای خورد
يکی را پرده کشدار و غشائی است
مثال شخص آقا ارتجاعی است
که تا وقتی که آن بانو نزايد
از آن يک قطره هم خون در نيايد
يکی هنگام ورزش داده از دست
يکی تا آخرش همراه او هست
تو آمار از کجا کردی فراهم
بيا يکخرده آگه کن مرا هم
من اينها را که گفتم مستند بود
قوانين ازل بود و ابد بود
ندارد حرف من ردخُور ز قرصی
ولی تو بايد از دکتر بپرسی
که او بی پردهتر از پرده گويد
برايت واضح و گسترده گويد
***
امام ِ جمعهآ، يک چيز ديگر
نميدانی، نميفهمی، مکرر!
نميدانی کلک هم ميتوان زد
دولک را بر الک هم ميتوان زد
طرف گر حفظ کرده پردهاش را
بسا که خرد کرده نردهاش را
اگر وارد شدن از درٰ، حرامست
يقين راه حلال از پشتبامست
ز بيزينس هم اينجا غافلی تو
که نا آگه ز حل مشکلی تو
اگر شد پرده ای هرگونه پاره
تجارت، کرده پيدا راه چاره
بدوزد پرده را نرس و پرستار
"خدايا زين معما پرده بردار"
(بکارت را ز مريم بايد آموخت
که بعد از زايمان هم ميتوان دوخت)
بکارت چيست قفل حفظ ناموس؟
نجابت در پساش محفوظ و محبوس؟
اگر داری دلارش يا ريالش
بزن آن را بخیّه، بی خيالش!
تجارت، ميکند حفظ بکارت
بود ناموسها دست تجارت
چو ميخواهد بکارت شاهداماد
بخر آن را برايشٰ؛ نرخِ آزاد
اگر دارای ناموس است از اين راه
به بی ناموسیاش صد بارک الله
***
نميگويم که هرج و مرج خوبست
و يا بی بند و باری مطّه-لوب است!
ولی آقا پسر يا شاه داماد
نموده باغ ها را قبلاً آباد
چه حالی کرده با زن های بيوه
به هر باغی که رفته خورده ميوه
تنی اينسوی و آنسو تاب داده
"مزارع" را يکايک آب داده
بسا با دختران نزديک گشته
روابط مثل نخ باريک گشته
پس از کلی که لذت ها چشيده
کنون آقاپسر بيرون کشيده!
بيفتاده به فکر خانواده
زنی خواهد نجيب و صاف و ساده
يکی دختر که چشم و گوش بستهست
نديده مرد در کنجی نشستهست
نرفته باشد از خانه به بيرون
نديده باشد او را مهر گردون
لبش از طعم بوسه بی خبر باد
تنش از هرچه لذت برحذر باد
به عزلت بوده عمری کنج خانه
شمرده سال ها را دانه دانه
که اين آقا بيايد بهر غارت
که بردارد از او مهر بکارت!
***
ز صيغه بگذريم و صيغهبازی
که مذهب راضی و دلال راضی
اگر مردک بکارت داشت صد بار
ازاله کرده بود آن را به تکرار
***
امام ِ جمعه آ! قدری حيا کن
دکانی ديگری اين جمعه وا کن
نگو از آنچه سررشته نداری
نرو دنبال نطق ابتکاری
مناسبتر بکن دائر دکان را
که بشناسی همه اجناس آن را
فوراگزامپل دکان بول و غايط
بگو آنقدر تا جانت درآيد
]
Abonner på:
Kommentarer til indlægget (Atom)
Ingen kommentarer:
Send en kommentar