mandag den 29. marts 2010

مسابقه بیست سوالی




در راستای این که بالاترین بهترین و آزاد ترین وب سایت ایرانیه که تا به حال با فرهنگ سانسور و حذف مبارزه کرده و به منظور شناساندن افراد لایقی که با اراده و مصونیت آهنینشان کمر در اعتلای این سایت بسته اند, بخش سرگرمی, انتحاریِ وبلاگ اونور دنیا مسابقه ای بیست سوالی ترتیب داده است.اولین شرکت کننده ما که با قرعه کشی انتخاب شده کاربر گمنام و محرومیه به نام شاستیانی.
آقای شاستیانی خیلی خوش آمدید, ولی چرا با این وضع ژولیده؟
آقای شاستیانی:عذر میخوام, دیشب کم خوابیدم و وقتی هم که خواب رفتم کابوس وحشتناکی سراغم اومد. خواب میدیدم اون شرت گُل گُلیم که تو جنگ چریکی ارتفاعات بالاترین باعث نجاتم شده بود رو پوشوندن به یه سگ افغانی و اونم از بدخشان شروع کرد به کبوتر خوری تا رسید به حرم امام رضا تو خراسان که یه دفعه از کابوس پریدم.
آقای شاستیانی متاسف..
آقای شاستیانی: شما میتونین منو شام صدا کنین راحتتر صرف و دفع میشم.
مرسی, شام جون. متاسفم از این کابو.. منظورم رویای بدی که داشتی. راستی خداییش شام جون جواب سوال رو مثل کنکور پزشکی که از اول کسی بهت نرسونده؟
شام:نه به همون امام رضایی که تمام کفتراش رو اون سگ افغانیه تو کابوسم خورد. اصلن روحم هم خبر نداره.
خوب پس شروع کنیم.
شام: تو جیب جا میگیره؟
نه.
شام:ماهی بزرگه؟
خیر.
شام: به همه بیخودی گیر میده؟
ایشون تفسیر واو به واو قوانین مقدس بالاترین رو رسالت خود می دانند.
شام: خانم بالا یاره؟
خیر, خانم بالایار شوربختانه از مسندشون پایین اومدن.
شام:بیشتر به مخالفای رژیم گیر میده؟
ایشون با این گیراش سعی داره اشتباهاتشون رو کم کنه ولی بعضی ها هستن که مدل شما تعبییر میکنن.
شام: خرچنگه؟
خیر, خرچنگ متاسفانه خیلی وقته که دیگه در بین ما نیست.
شام: قوانین بالاترین رو به رخ همه میکشه ؟
بله, همونطور که در اغاز برنامه گفتم ایشون تعبییر خود از قوانین بالاترین را رسالتی برای خود میداند.
وکیل الرعایاست؟
خیر, وکیل الرعایا انگشت کوچکه شخص مورد نظر هم نمیشه .
شام:مذکره؟
بله.
شام:ویداست؟
خیر.
شام:عاشق باسن و پستونه؟
سوال عجیبیه ولی فکر کنم باشه.
شام: فرهنگیانه؟
خیر.
شام: ملا نقطه گیره؟
بله ایشون خیلی حساسن و اگه اشتباه نقطه ای شده باشه گوش کاربر رو میزنن.
شام:نقطه س؟
خیر, برا راهنمایی, فرد مورد نظر میتونه مو رو از ماست بکشه بیرون و به 1001 دلیل به یه لینک منفی بده.
شام: فهمیدم, حتمن رضا 1001 ه؟
خیر, ایشون به گرد پای شخص مورد نظر هم نمیرسه.
شام: پس ایمانواست؟
خیر.
شام: علم و تکنولوژی و ستاره شناسی و تن عریان رو دوست داره؟
هووووم...خداییش نمیدونم ولی میدونم که از آتشفشان بدش میاد و بهش منفی میده .
شام: اوریونه؟
نه.
شام:ادعای محقق بودن داره و متخصص عیب شناسیه؟
بدون شک دو تااز ادعاهای ایشون همیناس.
شام: اکسپلوره؟
متاسفم, خیر.
شام: با این همه نه ی که شما گقتین پس سعید پار هم نمیتونه باشه؟
درسته, ایشون فقط دنباله روی میکنند و شخص مورد نظر ما نیستند.
شام: چند تا سوال کردم؟
با همین سوالتون شد 21 تا و متاسفانه شما در پیدا کردن جواب عاجز بودید.
با تشکر از شرکت شما در این برنامه, جایزه شما یک سیر سماق و جریمه شما 6 روز و 24 ساعت نا قابل محرومیت از سایته. این حداقل محرومیتیه که شامل حال کاربران دیگری هم میشود که خوش باورانه خیال می کنند میتوانند در بالاترین آزادانه قلم بزنند و یا چموشی کنند.
(در این زمان شاستیانی با قیافه ای شکست خورده و در هم و داغون از پشت میکروفون بلند میشه... بالامالهای تماشاچی اونو هو میکنن و به طرفش کارت قرمز پرت میکنن... شاستیانی که با دیدن این صحنه به از دست دادن شورت مامان دوز گُل گُلیش و خورده شدن کفترای امام رضا در کابوس دیشبش راضی شده در حالی که با دستاش گوشاش رو گرفته روشو بر میگردونه تا از صحنه خارج شه).
و اینجا است که همه می بینن به پشت شاستیانی یه کاغذی با میخ طویله الصاق شده و روش نوشته: رفیق, شرمنده ام برا همه منفیا و برا اون کبوترای دیشب!

torsdag den 25. marts 2010

شباهتهای هیکلی سگ زرد ایرانی و شغال بحرینی


سردار فیروز آبادی که از صدقه سر رهبر و معاملات سپاه موفق شده به پهنای باور نکردنی برسه.


منصور بن رجب وزیرمشاور در کابینه بحرین که به اتهام پولشویی وهمکاری با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دادگاهی شده است.

onsdag den 24. marts 2010

حاجی فیروز:هادی خرسندی


اصغر آقا بيا بهار آمد
تحت حفظ دو پاسدار آمد

آمد از راه ماه فروردين
از همانجا روانه شد به اوين

عطر گل در کميته شد محکوم
منتقل شد به جاي نامعلوم

موقع بازجويي ازبلبل
شد سئوال از روابطش با گل

قاضي دادگاه اسلامي
تبر و داس را شده حامي

گفت ما ميزنيم از ريشه
گل فکر و گياه انديشه

کرده تمديد حاکم موذي
حکم حبس نسيم نوروزي

با صبا گفت قاضي عوضي
که به ياران به عاشقان نوزي

گفت بر ما بوز نسيم صبا
خفه مان کرد باد زير عبا

گفت فصل بهار مغضوب است
دهه ي فجر خار و خس خوب است

گفت خصم شکوفه بايد بود
دوستدار علوفه بايد بود

گفت ما قاضيان شرع نبي
سال را پيش ميرويم عقبي

گفت ما سال نو نميخواهيم
پيشرفت از جلو نميخواهيم

گفت هرساله ما دعا کرديم
که دوباره به غار برگرديم

اصغر آقا بيا بهار آمد
دشمنش از زمان غار آمد

اصغر آقا بيا بهاران شد
دشت و صحرا شکوفه باران شد

دف بزن ني بزن برقص و بخوان
از کمر ميوه هاي قر بتکان

تا بهاران خجسته تر باشد
کام جانت پر از شکر باشد

اي بهار اي شکوه فروردين
وه چه خوب آمدي چه خوش گلدين

fredag den 19. marts 2010

سیکهای پنجاب به جمهوری اسلامی:آرم ما رو دزدیده, داره باهاش پز میده


آرم سیکهای پنجاب

این عکسِ یکی از آثار به نمایش گذاشته شده از کشور هند در موزه واشنگتن می باشد. شباهت فوق العاده آن را با آرم جمهوری اسلامی ببینید و هندی بودن خمینی رو هم در نظر داشته باشین تا شاید پرتقال فروش های متقلب (کردان, بهبهانی, کامران دانشجو, احمدی نژاد و...) را بهتر درک کنید .

onsdag den 17. marts 2010

فتوای من کجاست؟

اعلامیه ترحیم دکتل محموت احمدی نژاد

افشای اجزای هفت سین خامنه ای



عامل نفوذی وب لاگ اونور دنیا در طویله رهبری لیست اجزای سفره هفت سین خامنه ای را برای عید نوروز امسال بدین شرح گزارش داد.
1-سپاه پاسداران
2-سردار رادان
3-سرکه ارادان
4-سرخی خون جوانان
5- سماق صدا و سیما
6- سمنوی جنتی
7- سنبل آقا مجتبی
در ضمن به علت ناکافی بودن احکام قرآن در کشتار و تهدید و سخت بودن اشعار حافظِ بیگانه پرست, یک فتوکپی از فتواهای اخیررهبر در مورد چهارشنبه سوری و اعیاد میهنی جایگزین شده و بر خارهای سبز یک کاکتوس ونزویلایی الصاق می گردد تا مورد عبرت دیگران شود.
هو الشیاف

mandag den 15. marts 2010

جای خالی وجاخالی سفارتیها در دادگاه کپنهاگ


آرش به هنگام دستگیری روبروی سفارت در روز انتخابات 22 خرداد




امروز قرار بود دادگاه شهری کپنهاگ به پرونده آرش(محمد زمانی) به اتهام پاشیدن رنگ سبز بر روی سفارت ایران در دانمارک در روز انتخابات ریاست جمهوری در ایران رسیدگی کند.
جمعیتی از ایرانیان برای حمایت از آرش در دادگاه علنی حضور بهم رسانده بودند . در هنگام آغاز دادگاه قاضی پرونده متوجه شد که دادگاه برای آرش مترجم تهیه نکرده و بهمین منظور تاریخ دادگاه را به ماه سپتامبر 2010 موکول کرد.
نکته جالب عدم حضور نماینده سفارت جمهوری اسلامی(شاکی)در جلسه دادگاه بود. وکیل شاکی مشخصا سعی در اتمام بی سر و صدای دادگاه داشت و در پایان جلسه اظهار داشت که رنگ پاشی آرش خسارت چندانی وارد نکرده و در صورت پرداخت جریمه ای حدود 3000 کرون( 600 دلار), مصالحه کرده و از شکایت خود چشم پوشی می کند. شاکی خصوصی دیگری نیز که به علت سبز شدن لباسش از آرش شکایت کرده بود در جلسه دادگاه حضور نداشت
جلسه بعدی دادگاه 25 سپتامبر تشکیل خواهد شد.
حسین فردوسی پور

lørdag den 13. marts 2010

دادگاه یک مبارز ایرانی در دانمارک به جرم سبز کردن سفارت جمهوری اسلامی در روز انتخابات دولت کودتا


آرش در هنگام دستگیری در روز انتخابات 22 خرداد روبروی سفارت جمهوری اسلامی در کپنهاگ



نفر جلو سمت چپ, آرش در تظاهرات علیه حضور احمدی نژاد در کنفرانس اقلیمی در کپنهاگ



روز دوشنبه 15 مارس دادگاهی در کپنهاک به پرونده آرش(محمد زمانی), یک مبارز ایرانی به جرم رنگ پاشی بر روی سفارت در روز انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه خرداد رسیدگی می کند.
.
در روز 22 خرداد آرش با یک سطل رنگ سبز به سفارت ایران در کپنهاگ مراجعه کرده و با پاشیدن آن بر روی دیوارهای سفارت اعتراض خود را به انتخابات فرمایشی دولت کودتا ابراز میدارد.
آرش متقاضی پناهندگی در دانمارک می باشد و علیرغم وضعیت نا معلوم پرونده اقامت و پناهندگیش, یکی از یاران ثابت قدم و پر شور تظاهرات و آکسیونهای گوناگون اپوزیسیون ایران بر علیه جمهوری اسلامی در دانمارک به شمار می رود.
از هم میهنان ایرانی مقیم کپنهاگ دعوت میشود برای ابراز همبستگی با آرش در جلسه علنی دادگاه حضور به هم رسانند.
آدرس :
Købehavns byret-retssal 26
Slutterigade 1, 1.sal, 141
København k
ساعت: 11:45
به علت کمبود وقت در اطلاع رسانی ما را یاری کنید.
حسین فردوسی پور

onsdag den 10. marts 2010

گزارش تصویری گرامی داشت روز تولد کیانوش آسا در علم و صنعت








بیش از سیصد نفر از دانش جویان علم و صنعت در گرد هم آیی پر شوری روز تولد یار از دست رفته شان, کیانوش آسا را گرامی داشتند.
حراست دانشگاه که از این تجمع به خشم آمده بود با تهدید دانشجویان سعی در متفرق کردن تجمع داشت.
دانشجویان با پخش کیک و شیرینی و سرود یار دبستانی من یاد کیانوش آسا و دیگر شهدای دانشجویی را گرامی داشتند و پارک دانشگاه را به پارک آساتغییر نام دادند

mandag den 8. marts 2010

مراسم روز زن در دانمارک



شعر و دکلمه از اشکان

حروم حلال مشکوک
قیمه پلو با گوشت خوک

کلک کسب آبرو
واسه یه مشت بی آبرو

گفت و گوی تمدن عصر حجر
سنگسارو دار, تیر و تبر

مهدی جلو, باتوم به دست
از حال ایران بی خبر

کشور ماتم زده,مادرای غم زده
ذوالفقار تو غلافش زنگ زده

فقر فکری, مذهب و ایمان و دین
سرب داغی بر گلو خون بر زمین

باز دروس حوزوی, ضربن زیدن و امره
امر شیطان در کمین

دعوای قدرت و شهرت و ثروت
بنده های شهوط و جلق و لواط روی زمین

یحتمل چون خون انسان شد حلال
پس خدا هم کارد سلاخی بدست شد دست به کار

بکارت: بمناسبت روز زن, هادی خرسندی


"

امام جمعه اصفهان گفت: ۷۴ درصد دختران ايرانی باکره به خانه بخت نمی روند"
" امام جمعه اصفهان گفته است ۷۴درصد دختران ما باکره نيستند! پيام آور از ايشان می‌پرسد: شما اين آمار را از کجا آورديد؟ آمار مربوط به اصفهان است و يا کل کشور؟ امام جمعه می‌فرمايد: من با اين وضع فساد و فحشا حدسی گفتم، البته آقايانی هم که اطلاع دارند و نزد من می‌آيند تائيد کرده اند......" - سايت اينترنتی «پيک نت»




بکارت

الا ای شيخ جويای بکارت
به لای پای دخترها چه کارت؟

تو فرمودی بکارت ها که پاره-‌ست
دقيقاً درصدش هفتاد و چارست

ببينم از کجا آوردی آمار؟
ز جمع آشنايان يا ز اغيار؟

شمارش را به ديگر کس سپردی
و يا خود رفتی از داخل شمردی؟!

بله؟ از روی حدس است و گمانه؟
عجب حدسی! دقيق و ماهرانه

اگر حدس و اگر آن را شنفتی
چرا زان بيست و شش درصد نگفتی؟

نگفتی بيست و شش درصد بکارت
نشان باشد ز انواع اسارت

گروهی باکره، از سکس دورند
کزين بابت گرفتار غرورند

به خود چسبانده برچسب نجابت
نکرده تير بر آنها اصابت

هماره صورتی پر جوش دارند
روانی خسته و خاموش دارند

بزعم خود نجيب و ترتميزند
به هر صورت برای ما عزيزند

گروهی ترس خورده، صاف و ساده
اسير انجماد خانواده

برادر غيرتیٰ و آبرودار!
پدر هم محترم! در کوچه بازار

اگر دختر رود از راه ناجور!
جوابش گاه چاقو هست و ساطور

گروهی پای بند دين و مذهب
به شدت باکره ، اما معذب!

چنان ترسند از اعماق دوزخ
که سکس و کامجوئی پيششان اَخ
***
امامِ جمعه‌آ! انصاف داری؟
کلامی غير حدس و لاف داری؟

شما که دختری را سن نه سال
به شوهر ميدهی راضی و خوشحال

چرا خواهی اگر شوهر نکرده
شود چل ساله ، سالم مانده پرده؟

بيا و دست بردار از حقارت
نچسب ای شيخ نادان بر بکارت

بکارت مال دوران های دور است
به زن های جوان تحميل زور است

بکارت نيست معيار نجابت
نجابت را چه بشناسد جنابت!

نجابت، شيخ نادان، پرده ای نيست
به اينکه داده‌ای يا کرده‌ای نيست

نجابت چيست؟ حق کس نخوردن
بکارت چيست؟ مال کس نبردن

نه بين مردمان اخلاق و عصمت
به ميزان بکارت گشته قسمت

فريب مردمان، ضد عفاف است
نه آن کاری که در زير لحاف است

که هر آميزشی قبل از عروسی
بود يک مطلب خيلی خصوصی

مبر سر را درون بستر خلق
که بينی گوزشان را تا ته حلق

خودت شام زفاف ای شيخ بد ذات
بکارت داشتی ارواح بابات؟

(کنار حجت الاسلام فاکر
چگونه ميتوانی بود باکر؟!)

برای تو کسی پرونده هم ساخت
و يا بر پشت و پيشت کنتور انداخت؟

(در ِ کون ِ شما کنتور اگر بود
سر يکهفته کنتور هم دمر بود

اگر يک روز باشی توی حوزه
بواسير تو ميچسبد به لوزه)

تو هم حالا به اين حد از جسارت
ز دخترها طلب داری بکارت؟

چه ميفهمی تو قانون طبيعت
که ميآئی ز مادون طبيعت

چه دخترهای نوزادی که گه گاه
ندارند اين بکارت را به همراه

به آنها چون خدا پرده نداده
شوند البته که بی پرده زاده

ترا گر اعتراضی هست حالا
بگو با حضرت باريتعالی

که ای پروردگار پاک عالم
چرا پرده ندادی خاک عالم!

امام ِ جمعه آ! بر خويش رحمی
بکن کاری که يک قدری بفهمی!

بدن ها فرق دارد با بدن ها
خصوصاً مال دخترها و زن ها

همه يک شکل و جور و قالبی نيست
نمی فهمی؟ زن است اين، طالبی نيست

يکی را پرده باشد نازک و ُترد
شود زائل اگر يک ضربه ای خورد

يکی را پرده کشدار و غشائی است
مثال شخص آقا ارتجاعی است

که تا وقتی که آن بانو نزايد
از آن يک قطره هم خون در نيايد

يکی هنگام ورزش داده از دست
يکی تا آخرش همراه او هست

تو آمار از کجا کردی فراهم
بيا يکخرده آگه کن مرا هم

من اينها را که گفتم مستند بود
قوانين ازل بود و ابد بود

ندارد حرف من ردخُور ز قرصی
ولی تو بايد از دکتر بپرسی

که او بی پرده‌تر از پرده گويد
برايت واضح و گسترده گويد
***
امام ِ جمعه‌آ، يک چيز ديگر
نميدانی، نميفهمی، مکرر!

نميدانی کلک هم ميتوان زد
دولک را بر الک هم ميتوان زد

طرف گر حفظ کرده پرده‌اش را
بسا که خرد کرده نرده‌اش را

اگر وارد شدن از درٰ، حرامست
يقين راه حلال از پشت‌بامست

ز بيزينس هم اينجا غافلی تو
که نا آگه ز حل مشکلی تو

اگر شد پرده ای هرگونه پاره
تجارت، کرده پيدا راه چاره

بدوزد پرده را نرس و پرستار
"خدايا زين معما پرده بردار"

(بکارت را ز مريم بايد آموخت
که بعد از زايمان هم ميتوان دوخت)

بکارت چيست قفل حفظ ناموس؟
نجابت در پس‌اش محفوظ و محبوس؟

اگر داری دلارش يا ريالش
بزن آن را بخیّه، بی خيالش!

تجارت، ميکند حفظ بکارت
بود ناموس‌ها دست تجارت

چو ميخواهد بکارت شاه‌داماد
بخر آن را برايشٰ؛ نرخِ آزاد

اگر دارای ناموس است از اين راه
به بی ناموسی‌اش صد بارک الله
***
نميگويم که هرج و مرج خوبست
و يا بی بند و باری مطّه-لوب است!

ولی آقا پسر يا شاه داماد
نموده باغ ها را قبلاً آباد

چه حالی کرده با زن های بيوه
به هر باغی که رفته خورده ميوه

تنی اينسوی و آنسو تاب داده
"مزارع" را يکايک آب داده

بسا با دختران نزديک گشته
روابط مثل نخ باريک گشته

پس از کلی که لذت ها چشيده
کنون آقاپسر بيرون کشيده!

بيفتاده به فکر خانواده
زنی خواهد نجيب و صاف و ساده

يکی دختر که چشم و گوش بسته‌ست
نديده مرد در کنجی نشسته‌ست

نرفته باشد از خانه به بيرون
نديده باشد او را مهر گردون

لبش از طعم بوسه بی خبر باد
تنش از هرچه لذت برحذر باد

به عزلت بوده عمری کنج خانه
شمرده سال ها را دانه دانه

که اين آقا بيايد بهر غارت
که بردارد از او مهر بکارت!
***
ز صيغه بگذريم و صيغه‌بازی
که مذهب راضی و دلال راضی

اگر مردک بکارت داشت صد بار
ازاله کرده بود آن را به تکرار
***
امام ِ جمعه آ! قدری حيا کن
دکانی ديگری اين جمعه وا کن

نگو از آنچه سررشته نداری
نرو دنبال نطق ابتکاری

مناسبتر بکن دائر دکان را
که بشناسی همه اجناس آن را

فوراگزامپل دکان بول و غايط
بگو آنقدر تا جانت درآيد

]

lørdag den 6. marts 2010

محمد ولیان در دادگاه:شعار مرگ بر دیکتاتور سر داده ام




خبرگزاری هرانا، قضاوت دادگاه ولیان را صلواتی بر عهده داشت و او را به «محاربه»، «افساد فی‌الارض»، «اجتماع و تبانی جهت انجام جرائم علیه امنیت کشور»، «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» و «توهین به مقامات ارشد نظام» متهم کرد.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر ، این فعال دانشجویی یکی از ۵ نفری است که در جلسه چهارم دادگاه‌‌های متهمان عاشورا به اعدام محکوم شد و با تایید حکم وی، احتمال اجرای آن، هرلحظه وجود دارد. در ابتدا، برخی خبرگزاری‌ها اشاره نمودند که یکی از دلایل صدور حکم اعدام برای ولیان، سخنان آیت‌الله مکارم شیرازی در خصوص «محارب‌بودن حرمت‌شکنان روز عاشورا» بوده است و این سخنان به عنوان یک فتوای شرعی تلقی گشته و بر اساس آن حکم اعدام صادر شده است. این درحالی است که در روزهای اخیر آیت‌الله مکارم شیرازی در این‌باره اظهار داشت که چنین فتوایی درباره چنین شخصی نداده است و این «شیطنتی» است که «برخی از سایت‌ها» انجام داده‌اند. آیت‌الله صانعی نیز در اظهاراتی اشاره کرد: « هرگاه جمعیتی متشکل به اعمال حکومت و رفتار آن اعتراض داشته باشند و اعتراض خودشان را بیان کنند، قطعاً محارب نیستند.» در سوی دیگر، آیت‌الله مصباح یزدی در اظهارات خود در نماز جمعه تهران از رییس قوه قضاییه خواست تا به اعدام متهمان ادامه دهد. محمود احمدی بیغش، عضو فراکسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز در اظهاراتی از اعدام معترضان حمایت کرد و «شبیه‌سازی اعدام‌های سال 67» را صحیح خواند. ولیان در دادگاه‌ها تنها به دو مورد اعتراف کرد. اول اینکه در سه مرحله سنگ پرتاب کرده و این سنگ‌ها به کسی آسیب نزده است و از دادگاه درخواست نمود تا بررسی نماید چرا نارضایتی او به این شکل بروز پیدا کرده است. وی همچنین اعتراف نمود که در تظاهرات شعار «مرگ بر دیکتاتور»‌سر داده است. عبدالفتاح سلطانی در گفتگویی با کمپین بین‌المللی حقوق بشر درباره اتهام محاربه اظهار داشت متهم باید «اقدام مسلحانه» انجام داده باشد یا باید «هوادار» یا «عضو» یک گروه مسلح باشد. در غیر این‌صورت محاربه بی‌معتی است. وی همچنین پرتاب سنگ را از مصادیق محاربه ندانسته و ابراز داشت که اگز پرتاب سنگ به کسی آسیبی رسانده باشد می‌توان با وی «برخورد قانونی» کرد اما هرگز نمی‌توان او را «محارب» نامید. در دادگاه این فعال دانشجویی، به بیانیه‌های انجمن اسلامی دانشگاه دامغان و دفتر تحکیم وحدت اشاره شد و حتی در مورد برگزاری مناظره انتخاباتی بین مصطفی تاج‌زاده و اسماعیل گرامی‌مقدم به وی اتهاماتی وارد شد. دوستان وی، محمد را یکی از فعال‌ترین اعضای انجمن اسلامی دانشگاه دامغان خواندند. محمدامین ولیان یکی از حامیان میر حسین موسوی؛ و عضو ستاد دانشجویی وی در دامغان بود. در روزهای گذشته، اخباری مبنی بر تحت‌فشار قرار گرفتن خانواده ولیان برای عدم اطلاع‌رسانی در زمینه فرزندشان منتشر شده است. کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران طی اطلاعیه‌ای اعلام نمود که خانواده ولیان از «تایید» خبر حکم اعدام فرزندشان خودداری می‌کنند. یکی از دوستان وی در این زمینه گفت خانواده ولیان به شدت «تحت فشار» هستند تا با رسانه‌ها و نهادهای حقوق بشری مصاحبه نکنند. دفتر تحکیم وحدت نیز طی بیانیه‌ای صدور حکم اعدام برای این فعال دانشجویی را محکوم کرد و ابراز داشت حاکمیت برای اعدام این دانشجو «تاوان سنگینی» خواهد پرداخت. دفتر تحکیم وحدت، در این بیانیه صدور این حکم را شروع فصل جدیدی از «برخوردها و سرکوب‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری» دانسته و از کلیه فعالان مدنی و حقوق بشری خواسته‌ است مانع از حرکت‌های «خطرناک» بعدی حاکمیت در این راستا شوند. در حال حاضر تعداد زیادی از دانشجویان و فعالان دانشجویی در زندان به سر می‌برند. فشار بر دانشجویان منتقد سال‌های اخیر همواره مشاهده شده و در چندماه اخیر رو به فزونی گذارده است. از جمله آخرین احکام سنگین که برای فعالان دانشجویی صادر شد می‌توان به حکم 15 سال حبس تعزیری برای علی کانطوری و 6 سال حبس برای امید منتظری اشاره کرد

torsdag den 4. marts 2010

منظومه گرگ و خرس




داستان پنهان کردن گرگ دریدن اطفال را نزد خرس و رسوا کردن خرس مر او را

از نسخه سایبری مثنوی، دفتر مابعد آخر، از روی دست مولوی



دید گرگی خرس را در رهگذر

پیش رفت و درکشید او را به بر


کای فدایت! گوئیا خویشیم ما

هر دو پشمالو و هم ریشیم ما


رهزنی هستم ز راه گرمسار

می کنم آراء مردم را شکار


لیک می دانم تو از من بهتری

ای فدای هیکلت جن و پری !


مرهم درد و صفای جان تویی!

بهترین چاقوکش لبنان تویی!


ای تو در بیداری ما ، خُفت ما!

وی نثارت پول نفت مفت ما!


ای بمیرم من ، به رویت رنگ نیست

بر جبینت اینهمه آژنگ چیست؟


چنته ات خالی ز سیم و زر مباد!

هیچ قطر گردنت کمتر مباد!


میهمانم شو که تیمارت کنم

جان فدای چشم بیمارت کنم


دستکت بوسم بمالم چیزکت!

گر نخواهی می برم کهریزکت!


ای لبانت شکر من ، قند من !

نوکرت آن ملت دربند من


مهر برگیر از دهان و جان بخواه

شب کلاه و گیوه و تنبان بخواه


تیربار و موشک و خمپاره بر

پنجه بوکس و چاقو و قداره بر


کارد و گزلیک و قمه یار تو باد!

هالۀ نورم نگهدار تو باد!


گفت پاسخ: کم کن این افسونگری!

تا به کی اینسان دل از ما می بری


ای سپاه عاقلان در جنگ تو!

وی گلوی ملتی در چنگ تو!


من تو را هستم دمادم در رکاب

تو فقط لب تر نما ! عالیجناب!


ماه تو ، خورشید و آب و باد تو!

در وقاحت پیشگی استاد تو!


من چو شاگردم تو را ای بی مثال!

دست رحمت بر سر و گوشم بمال!


من به پایت خاکساری می کنم

پیش روت آئینه داری می کنم


اینکه پیش چشم مردم ، آشکار

با تقلب کرده ای خود را سوار


اینکه در بازی، عیان جر می زنی

با وقاحت باز هم زر می زنی


باز هم زل می زنی در دوربین

بی خجالت می دهی ترویج کین


خود نشان از یکه تازیهای توست

گوشه ای از لات بازیهای توست


مثل تو خود کیست ای گیسو کمند

کاو نماید ملتی را ریشخند؟


بر تو کاری چوب و سنگ و سیخ نیست

بی حیایی چون تو در تاریخ نیست


ای که کردی سرزمینی را اسیر

دست من را هم تو بی زحمت بگیر


پای من را جای سفتی بند کن

جیب من پر قلب من خرسند کن


من تو را خدمتگزاری می کنم

از وجودت پاسداری می کنم


ای ریا کاری و دزدی پیشه ات!

جان به قربان تو و اندیشه ات!


ای که فکرت در مسیلی پر شتاب

پر نماید لوله های فاضلاب


جان من در باتلاقت حل شده

هستی ام در سایه ات منحل شده


گردنت پیش حقیقت خم نشد

ذره ای از آن غرورت کم نشد


می خورم من غبطه بر بی شرمی ات

بی همانند است بی آزرمی ات


لیکن ای دور از جفا جان و تنت!

بوی خون می آید از پیراهنت


چند دست و چند پای خونچکان

از درون جیبهایت هست عیان


راستش را رو کن ای تالی ماه!

چند تا را پاره کردی توی راه؟


من که می دانم ره و رسم تو را

هم شناسم دوست ، هم خصم تورا


پس چرا از من تو پنهان می کنی؟

فکر چاکر را پریشان می کنی؟


بنده هم هستم ز افراد "خودی"

چون شدت با ما که بیگانه شدی؟


با "خودی" باید بگویی راز را

تا نماید کوک بهرت ساز را


خوب شد تا اندکی دولا شدی

دست و پا بیرون زد و رسوا شدی


نیست خود تنها خوری در دین ما

تکروی کی بوده در آئین ما؟


لذت کشتار آنها را به تک

خواستی بالا کشی هان؟ ای کلک!


یا گمان کردی که بنده کاهلم

از دریدن ، پاره کردن غافلم


خواستی تا کم نمایی روی من؟

تف کنی در صورت پر موی من ؟


راستی هرچند در کار تو نیست

راست گویی در مرامت کافریست


لیک با ما اهل فن بازی مکن!

غمزه کمتر آی و طنازی مکن!


راستش را رو کن ای شیاد دون!

کافتاب از پشت ابر آمد برون


من یقین دارم دریدی توی راه

چند تایی طفل خرد بی گناه


گرچه آنها جمله نوش جان تو

لیک من هم می خورم از خوان تو


من نگویم در جنایت، بربری

می توانم کرد با تو همسری


خود برو عزم شکار ناب کن

استخوانی پیش ما پرتاب کن


وصف عیشم نصف عیش آمد عزیز!

ای که داری پوزه و چنگال تیز!


لب گشای اکنون و با من راز کن

قصۀ دلچسب خود آغاز کن ...


گفت : نام اولی "سهراب" بود

چهره اش خورشید عالمتاب بود


دومی را هم گمانم که "ندا"

خود شندیدم مادرش می زد صدا


سومی "محسن"، که بی فریاد و آه

استقامت کرد تا پایان راه


چارمی و پنجمی .....................

.........................................


***

در غروبی سرد در دامان کوه

در غروبی سخت تلخ و بی شکوه


همچنان از ساغر خون سر بسر

مست می گشتند آن دو جانور


شاعر اما طاقت از کف داده بود

خامه اش بر خاک راه افتاده بود ...


***

صبحدم چون زندگی خورشید وار

سر برون کرد از ستیغ کوهسار


ریخت گرما در تن سبز درخت

نور استنشاق کرد آوند سخت


جنبش سبزینه ها تکرار شد

جنگل از خوابی گران بیدار شد

http://kabous.blogspot.com/