lørdag den 31. oktober 2009
به علت مخالفت آیت الله صانعی:عدم تمدید جایزه قتل سلمان رشدی توسط بنیاد پانزده خرداد
بازخوانی جدید موضوع نویسنده "آیات شیطانی"/
عدم تمدید جایزه قتل سلمان رشدی توسط بنیاد پانزده خرداد
بنیاد پانزده خرداد به سرپرستی آیت الله حسن صانعی که از روحانیون چپ گرای سنتی محسوب می شود، قریب به دوازده سال است که از افزایش جایزه قتل سلمان رشدی، نویسنده کتاب موهن آیات شیطانی خودداری کرده است.آخرین خبری که در مطبوعات و رسانه ها درباره جایزه بنیاد پانزده خرداد برای قتل سلمان رشدی وجود دارد به مهر ماه 1377(اکبتر 1998 میلادی) باز می گردد.
به گزارش پارسینه، بنیاد پانزده خرداد به سرپرستی آیت الله شیخ حسن صانعی که از روحانیون چپ گرای سنتی محسوب می شود، قریب به دوازده سال است که از افزایش جایزه قتل سلمان رشدی، نویسنده کتاب موهن آیات شیطانی خودداری کرده است.
تاریخچه این موضوع بدین قرار است که بنیاد پانزده خرداد در اسفند سال 1367 ، کمتر از یک ماه بعد از فتوای معروف امام خمینی، در اولین واکنش، یک میلیون دلار را به عنوان جایزه قتل این نویسنده هندی تبار معین کرد، شیخ حسن صانعی در گفتگویی با روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ بیستم مهر 1377 به تایید شفاهی تعیین جایزه از سوی بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی اشاره کرد، وی گفت: « جايزه قتل سلمان رشدي را من مستقيما به حضرت امام پيشنهاد دادم و امام دعا كردند».
در سال 1376 و در اوج رقابت های انتخاباتی خاتمی-ناطق نوری، علی اکبر ناطق نوری در مصاحبه ای گفت: دولت ایران هرگز کماندویی برای کشتن رشدی نخواهد فرستاد، این موضع ناطق نوری با عکس العمل منفی میرحسین موسوی، نخست وزیر سابق مواجه شد.
با وجود این مجادلات پراکنده، جایزه قتل رشدی تقریبا هرسال از سوی بنیاد 15 خرداد افزایش پیدا می کرد و شیخ حسن صانعی نیز هر ازچندگاهی با انجام مصاحبه هایی بر موضع خویش تاکید می کرد، اما نکته جالب این بود که این روند تا سال 1377 کاملا متوقف شد.
در همین سال، حجت الاسلام سید محمد خاتمی در اولین سفرش به مقر سازمان ملل در نیویورک در گفتگو با خبرنگاران خارجی گفت: "باید مساله سلمان رشدی را تمام شده تلقی کنیم."
به نظر می رسید شیخ حسن صانعی که از حامیان سید محمد خاتمی، رئیس جمهور جدید شده بود، دیگر برای افزایش رقم جایزه قتل رشدی علاقه ای نشان نداد و موضوع به نوعی از سوی وی مسکوت گذاشته شد.
آخرین خبری که در مطبوعات و رسانه ها درباره جایزه بنیاد پانزده خرداد برای قتل سلمان رشدی وجود دارد به مهر ماه 1377(اکبتر 1998 میلادی) باز می گردد،که در آن اعلام شده بود از سوی بنیاد پانزده خرداد 300 هزار دلار دیگر بر مقدار جایزه اولیه حکم اعدام سلمان رشدی مرتد اضافه شده است(روزنامه قدس بیست مهر 1377)
اما در مقابل سپاه پاسداران، بنیاد شهید انقلاب اسلامی و ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام و روزنامه کیهان در سالهای اخیر سعی کردند با تاکید بر دائمی بودن فتوای قتل رشدی و اعلام جایزه برای کشتن رشدی، خلاء حضور بنیاد پانزده خرداد در این موضوع را کاهش دهند.
موضوع سلمان رشدی همواره از چالش های اصلی ایران و غرب بوده است و بسیار بعید به نظر می رسد جز با مرگ طبیعی با غیرطبیعی! سلمان رشدی این چالش دیرینه پایانی داشته باشد.
گفتنی است شیخ حسن صانعی علاوه بر ریاست بنیاد پانزده خرداد، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز هست و از آخرین روحانیون چپ گرای انقلابی محسوب می شود که هنوز در ساختار قدرت نظام جمهوری اسلامی حضور دارد.
onsdag den 28. oktober 2009
ما همه با هم هستیم,آکسیون و راه پیمایی 13 آبان در دانمارک
۱۳ آبان
نمایشگاه عکس و راه پیمایی در ابراز همبستگی با جنبش دموکراسی خواه ایران
زمان: چهارشنبه 4 نوامبر(۱۳ آبان)
Kgs. Nytorvنما یشگاه عکس ساعت 18ـ1830 در میدان
18.30 راه پیمایی با مشعل های روشن به سمت سفارت روسیه
در جلوی سفارت از شرکت کنندگان با آش رشته گرم پذیرایی خواهد شد
انجمن ایران آزاد کپنهاگ این حرکت اعتراضی را همزمان و یک صدا با تضاهرات سراسری 13 آبان در ایران و سایر نقاط دنیا برگزار می کند.
چرا سفارت روسیه؟
همکاری همه جانبه ای دولت روسیه با رژیم سرکوبگر ایران و تلاش های این دولت در مسکوت گذاشتن پرونده های جنایات جمهوری اسلامی.
حمایت دولت روسیه از بلندپروازی های اتمی جمهوری اسلامی ایران و عدم تلاش این کشور در رفع نگرانیهای بین المللی در همین موضوع.
www.fritiran.dk
گوگل؛ راوی تصویری بخشی از تاریخ ایران
شرکت گوگل با استفاده از آرشیو عکس مجله لایف یک گالری عکس راه اندازی کرده
و میلیون هاعکس تاریخی را در اینترنت منتشر کرده است.
در میان دو میلیون عکسی که گوگل تا به حال از آرشیو مجله لایف منتشر کرده، بیش از صد قطعه عکس مربوط به ایران است.
در این مجموعه عکس هایی از محمد مصدق در دادگاه نظامی، عکس هایی از مراسم عروسی محمدرضا پهلوی با ثریا و فرح، مراحل ساخت سد کرج، تصاویری از شهر تهران و اصفهان و شیراز در دهه های ۲۰ و ۳۰ خورشیدی و عکس هایی از اداره اطلاعات و روابط فرهنگی آمریکا در تهران دیده می شود.
این عکس ها متعلق به پنج عکاس است اما بیشترین تعداد عکس های ایران اثر "دمیتری کسل" عکاس اوکراینی الااصل است.
عکس هایی که آقای کسل از دربار و برخی مهمانی های خصوصی مقام های ایرانی گرفته، نشان می دهد که او تا چه حد آزادانه در خلوت رهبران وقت ایران نفوذ داشته و فعالیت می کرده است.
بیشتر عکس ها برای اولین بار در معرض دید قرار می گیرد.
حسن سربخشیان، عکاس ایرانی در مورد این عکس ها به بخش فارسی بی بی سی گفت که پس از گذشت ۵ تا ۶ دهه هنوز هم کادربندی و کیفیت عکس های آقای کسل، منحصر به فرد است.
گوگل اعلام کرده درحال اسکن کردن ۱۰ میلیون قطعه عکس دیگر از آرشیو مجله لایف است که به مرور، به آرشیو این وب سایت اضافه می شود.
گفته می شود بیش از ۹۰ درصد از عکس های موجود در آرشیو این مجله هرگز برای عموم مردم نمایش داده نشده اند و برای اولین بار گوگل این عکس ها منتشر می کند.
گوگل برای هر یک از عکس ها، سه اندازه با سه قیمت متفاوت در نظر گرفته است.
مجله لایف در سال ۱۹۳۶ توسط تیم انتشاراتی هفته نامه آمریکایی تایم منتشر شد که تماما به عکاسی خبری میپرداخت. این مجله پس از چندین بار وقفه از اواسط سال ۲۰۰۷ تاکنون منتشر نشده است.
برای دیدن عکسها بر روی اینجا کلیک کنید.
http://images.google.com/images?q=iran&q=source:life
søndag den 25. oktober 2009
فرهنگ لغات ولایت
توالت : بیت ولایت
گوز: صوت ولایت
چس: عطر ولایت
اسهال:ذوب در ولایت
بسیجی: کرم ولایت
آفتابه: جام ولایت
ان: شام ولایت
شیره: شراب ولایت
ریدان (رادان): سگ ولایت
قتل: شغل ولایت
تجاوز: عشق ولایت
دروغ: تفریح ولایت
زندان: باغ ولایت
دزدی: کار ولایت
صدا و سیما: کون بوس ولایت
ان (ان انی نژاد): دست بوس ولایت
لباس شخصی: دستمال توالت ولایت
دین: ابزار ولایت
فکر: دشمن ولایت
عقل: ترمیناتور ولایت
خر: رهبر ولایت
گاو: استاد ولایت
کردان: دکتر ولایت
برادران لاریجانی:کون لیس ولایت
کروبی: کابوس ولایت
باهنر: بافور ولایت
ولایت معجزه هم می کند!! فاطمه رجبی: معجزه ولایت
الهام: الهام ولایت
طناب دار: آخرین تاب ولایت
کلهر:دم اسب ولایت
فیروزآبادی: گاو شل ولایت
مجتبی: کره ولایت
چاه توالت: معده ولایت
لوله فاضلاب: روده ولایت
خریت: اوج ولایت
مداح: گه لیس ولایت
ولایت = اند وقاحت
ولایت = اند جنایت
ولایت = اند خیانت
ولایت = اند رذالت
ولایت = اند شقاوت
======================
ولایت = فاقد صداقت
ولایت = فاقد کرامت
ولایت = فاقد انسانیت
این هم یک شعار ولایی
برادر بسیجی گوزت صدای رهبر
گوز: صوت ولایت
چس: عطر ولایت
اسهال:ذوب در ولایت
بسیجی: کرم ولایت
آفتابه: جام ولایت
ان: شام ولایت
شیره: شراب ولایت
ریدان (رادان): سگ ولایت
قتل: شغل ولایت
تجاوز: عشق ولایت
دروغ: تفریح ولایت
زندان: باغ ولایت
دزدی: کار ولایت
صدا و سیما: کون بوس ولایت
ان (ان انی نژاد): دست بوس ولایت
لباس شخصی: دستمال توالت ولایت
دین: ابزار ولایت
فکر: دشمن ولایت
عقل: ترمیناتور ولایت
خر: رهبر ولایت
گاو: استاد ولایت
کردان: دکتر ولایت
برادران لاریجانی:کون لیس ولایت
کروبی: کابوس ولایت
باهنر: بافور ولایت
ولایت معجزه هم می کند!! فاطمه رجبی: معجزه ولایت
الهام: الهام ولایت
طناب دار: آخرین تاب ولایت
کلهر:دم اسب ولایت
فیروزآبادی: گاو شل ولایت
مجتبی: کره ولایت
چاه توالت: معده ولایت
لوله فاضلاب: روده ولایت
خریت: اوج ولایت
مداح: گه لیس ولایت
ولایت = اند وقاحت
ولایت = اند جنایت
ولایت = اند خیانت
ولایت = اند رذالت
ولایت = اند شقاوت
======================
ولایت = فاقد صداقت
ولایت = فاقد کرامت
ولایت = فاقد انسانیت
این هم یک شعار ولایی
برادر بسیجی گوزت صدای رهبر
lørdag den 24. oktober 2009
کلهر:غربی ها فرزندانشان را مثل حیوان تربیت میکنند
کلهر: دخترم فیلمی هم علیه شکنجه ساخته است که کار خوبی کرده است، جمهوری اسلامی هم با شکنجه مخالف است / غربی ها فرزندانشان را مثل حیوان تربیت میکنند
مشاور رسانهاي رئيس جمهور گفت: برخی افراد که حدود یک و نیم سال با همسر بنده در ارتباط بودند، در اعزام دخترم به خارج از کشور دست داشتهاند.
مهدي كلهر در خصوص پناهنگي دخترش به آلمان گفت: آقای جوانفکر گفته بودند که یک جناح سیاسی داخلی در ماجرای پناهندگی دختر من نقش داشته است که من این حرف را قبول ندارم و جناح حاکمیتی هم در این قضیه نقش داشتهاند.
وی ادامه داد: دخترم گفته است که این موضوع ربطی به موج سبز ندارد و فیلمی هم علیه شکنجه ساخته است که کار خوبی کرده است، من هم با شکنجه مخالف هستم، جمهوری اسلامی هم با شکنجه مخالف است.
كلهر افزود: اینکه آقای جوانفکر گفته بود این پروژه به خاطر پست فعلی من طراحی و اجرا شده است را نیز قبول ندارم، چون من قبلا پستهای مهمتر از ریاست جمهوری نداشتهام.
وي خاطر نشان كرد: البته اعتقاد دارم که دست بیگانگان در قضیه درخواست پناهندگی دختر من دخالت دارد و این امر در راستای اجرای پروژه ”مدآ“ صورت گرفته است ولی نفوذیهای دشمن در دو جناح سیاسی حضور دارند.
مشاور رئیس جمهور با اشاره به اینکه در این پروژه، وقتی دشمن نتواند از راههای نظامی و اقتصادی وارد شود، برای مقابله با رقبا، از منفذ گسلهای فرهنگی استفاده میکند، گفت: غربیها علیه همه شخصیتهای نظام و برای تخریب آنها این فضاسازیها را انجام میدهند، کما اینکه علیه مهندس موسوی هم این کار را کردند.
وی در پاسخ به اینکه آیا استفاده احمدینژاد در انتخابات از مسئله فرزندان هاشمی که برای حذف هاشمی صورت میگرفت را هم میتوان در راستای پروژه مدآ دانست، گفت: بنده این پروژه را دست ساز آمریکا میدانم. معتقد هستم که باید اختلافات سیاسی را کنار گذاشت و کسانی که از این ابزارها استفاده میکنند، بازی خورده دشمن در پروژه مدآ هستند.
کلهر با اشاره به نقش مهد علیاها، مادر ناصرالدین شاه در تاریخ سیاسی ایران، گفت: در تاریخ ایران از مهدعلیاها ضربات بسیاری خوردهایم و باید مواظب اینها باشیم و مهدعلیاها مانند سرپل دشمن عمل میکنم.
وی تصريح كرد: ما در مسئله خانواده بسیار حساس هستیم ولی غربیها فرزندانشان را مانند حیوانات تربیت میکنند، تا یک سنی مواظبش هستند، بعد رهایش میکنند که روی پای خودش بیاستد، البته یک محاسنی هم دارد، ولی در نظام خانوادگی ما چنین نیست و دلبستگیهای قوی خانوادگی ما سبب می شود که دشمن از این نقاط برای ضربه زدن استفاده میکنند.
كلهر درباره اینکه چرا خودش در مناظره با مرعشی تلویحا،توصیههایی به هاشمی رفسنجانی برای مراقبت از فرزندانش داشت، گفت: من منظورم فرزندان و خانواده هاشمی نبود بلکه منظورم فرزندان سیاسی وی که در صحنه کشور حضور دارند مانند احمدینژاد و قالیباف، بود.
مشاور رئیس جمهور گفت: دختر من می ترسد که اگر بازگردد با برخوردهای خاصی روبرو شد و من به عنوان پدر همه وظایف خودم را در قبال وی انجام ندادم و در این راستا مشکل خاصی احساس نمیکنم.
وی درباره اینکه چرا پناهندگی دخترش را در راستای پروژه نرم دانسته است، گفت: قطعا چنین چیزی هست و این پروژه توسط بیگانگان طراحی شده است.
وی همچنین از پروژه آژاکس 2 توسط آمریکاییها در انتخابات ریاست جمهوری برای سرنگونی احمدی نژاد خبر داد و گفت: آنها قصد داشتند مانند پروژه آژاکس که علیه مصدق اجرا کنند، با صرف هزینهای معادل 75 میلیون دلار، احمدینژاد را نیز به همان سرنوشت دچار کنند که موفق نشدند.
کلهر تاكيد كرد: پروژه آژاکس توسط یکی از شخصیت های عضو کمیته بحران شورای امنیت آمریکا اعلام شده است و او هم نام آژاکس 2 را انتخاب کرده است.
وی در پاسخ به اینکه چه کسی جزئیات این پروژه را اعلام کرده است، گفت: اسم این فرد یادم نیست، البته اسامی این ها، رسانه ای نیست.
کپی مطلب از پیک ایران
fredag den 16. oktober 2009
سفارتیها شناسایی میکردند, در حاشیه مسابقات جام جهانی تکواندو
روز چهارشنبه سوت آغاز مسابقات جام جهانی تکواندو در کشور دانمارک با حضور تیم ملی تکواندوی ایران به صدا در آمد.
انجمن آزاد ایران برای مراسم افتتاحیه دعوت به شرکت ایرانیان کرده بود که با استقبال چندانی روبرو نشده بود و تنها 40ـ50 نفر حضور پیدا کرده بودند.از طرف دیگر سفارت ایران با آوردن زن و بچه های کارکنان سفارت و پخش بلیط های مجانی بین بادنجان دور قاب چین هایی که متأسفانه پناهندگی دانمارک را هم دارند توانسته بود جمعیتی تقریبأ به همین تعداد را بسیج کند.
تعدادی محدودی از پناهندگان با در دست داشتن پارچه هایی که روی آن شعار های جمهوری ایرانی, آزادی زندانی سیاسی و ما همگی نداییم به جمع تماشاچیان دعوت شده از طرف سفارت رفتند. مأموران سفارت در این میان با دوربین های مختلف از مخالفان عکس گرفته وفیلمبرداری می کردند.
چند اتفاق جالبی که در این حاشیه افتاد.
ـدر بحثی کوتاه که بین سفیر ایران در دانمارک که به همراه خانمش در جایگاه مخصوص نشسته بودند و یکی از پناهندگان معترض پیش آمد از سفیر خواسته شد تا برای جلوگیری از خونریزی بیشتر بهتر است که آنها بطور مسالمت آمیز گورشان را از ایران گم کنند. زن سفیر از این جمله خنده اش گرفت و سفیر هم سرش را پایین انداخت و رویش را برگرداند.
سفیر ایران و بقیه سفارتی ها زیر شعارجمهوری ایرانی VIP
ـ یک مأمور سفارت مشغول عکس برداری از یکی از مخالفان بود و با کمال پررویی دوربینش را نزدیک صورت وی آورده بود. این پناهنده به مأمور سفارت تذکر داد که این دوربین است نه ماشه اسلحه که اون اینجوری هی میچکونه.مأمور سفارت در جواب گفت که بخاطر اینکه بچه خوشگل است از او عکس می گیرد و با حرفهای رکیک و تهدید سعی داشت ترس در طرف مقابل بیاندازد.از شانس بد این مأمور فرد مخاطب, از زندانیان شکنجه دیده ایرانی بود که دل پری از جمهوری اسلامی دارد و چنان مأمور سفارت را با منطق خودش بر سر جایش نشاند که ترس و وحشت وجودش را فرا گرفت و برای مدت مدیدی گم و گور شد.
ـدختر ناز و ملوسی که بیش از 4 سال نداشت و با سفارتی ها بود به من گفت این رنگ(پارچه سبز با شعار جمهوری ایرانی) رو با خودت نبر چون اونوقت بقیه(منظورش جمع سفارتیها بود) فکر میکنن ایرانی نیستی. وقتی داشتم براش توضبح می دادم که نه منم ایرانیم و..که یک دفعه باباش آمد و دخترش را بغل کرد و گفت بیا از اینجا بریم. اینجا کثیفه!
ـ ویدیوی 18 ثانیه ای زیر هم 1 جوجه سفارتی را نشان میدهد که در رویای کار امنیتی کردن و ترور است.
id="BLOG_video-5da0d94f8317a00" class="BLOG_video_class" contentid="5da0d94f8317a00" width="320" height="266">
onsdag den 14. oktober 2009
پشت پرده صدور حکم اعدام برای محمدرضا زمانی
نوروز : اولين بار که ديدمش چهره اش برايم آشنا آمد. سر صحبت که باز شد فهميدم کوچکترين آشنايي با هم نداریم. برديا (محمدرضا) به اتهام عضويت در انجمن پادشاهي از فروردين ماه (تاکيد مي کنم از فروردين ماه)، به همراه آرش و خواهر باردار آرش، پيمان و همسرش و چندین جوان دیگر بازداشت شده بودند.
به فضاي زندان عادت کرده بود. برخلاف من که هنوز نتوانسته بودم خودم را با محيط داخل وفق دهم. اميدوار بود با همکاري قبلي که با وزارت اطلاعات در تهيه فيلمي که چند ماه قبل در مورد انجمن پادشاهي انجام داده بودند، حکم سبکی برايشان صادر شود. دلش براي بيرون، براي خانواده و در يک کلام برای زندگي تنگ شده بود. اما به قول خودش چاره اي نداشت جز اين که به روي خودش نياورد و دیگر روزها را هم نشمارد.
من و سلول جدید و هم بندی ای که هیچ نسبت فکری با او نداشتم. او از من در بارۀ انتخابات پرسید و حوادث بعد از آن. خبر چندانی نداشت از بیرون. من هم از مرام انجمن پادشاهی پرسیدم و اتهاماتش. می گفت هیچ اقدامی انجام نداده اند. تنها چیزی هم که از او دارند حرفها و داستان پردازی هایی بود که در جمع دوستانش با هم کرده بودند. هیج اقدام امنیتی انجام نداده بود. من هم با توجه به این که کاری انجام نداده و قبل از هر اقدامی بازداشت شده گفتم اتهام محاربه در موردش صدق نمی کند.
تا اين که يک روز نگهبان در سلول را باز کرد و بردیا را صدا کرد. ظاهرا کارشناس پرونده اش با او کار داشت. تصور همه ما در سلول این بود که قرار است برایش قرار ملاقات حضوری با خانواده تعیین شود. کما این که مدتها بود کسی به سراغش نمی آمد. وقتی برگشت اما خیلی درهم بود. گفت دادگاهش قرار است آخر هفته برگزار شود. کارشناس پرونده به او قول داده که اگر در این دادگاه همکاری کند در صدور حکم کمکش می کنند. قول داده بود وزارت اطلاعات با ارتباطی که با قاضی دارد برایش تخفیف وِیژه بگیرد. او هم دودل بود که این پیشنهاد را بپذیرد یا نه..
در نهایت بردیا که دستش از همه جا بریده بود تصمیم گرفت به امید ایجاد روزنه ای همکاری کند و وارد بازی کثیفی شود که واقعا نمی دانست انتهایش به کجا ختم خواهد شد و چه خوابی برایش دیده اند. همان روز از سلول بغلی با خبر شدیم که دادگاه دوم انتخابات در آخر هفته برگزار می شود. وقتی از بردیا در مورد ربط دادگاهش با دادگاه انتخابات پرسیدم او هم ابراز بی اطلاعی کرد. فقط می خواست دادگاه برگزار شود تا به قول خودش شرش کنده شود. با خبر تعویق دادگاه دوم به هفته بعد و بعد اعلام کارشناس پرونده بردیا به او که چند روز وقت بیشتری برای تمرین دارد، می شد حدس زد قرار است چه سناریویی راه بیفتد.
از فردای آن روز تمرین های فشردۀ بردیا آغاز شد. از ساعت 9 صبح تا ناهار و بعد از ناهار تا شب. هر روز با حضور در اتاقی که در اختیار او و افرادی که قرار بود در دادگاه صحبت کنند تمرین می کرد که چه حرفهایی را در دادگاه بزند. گاه ناهماهنگی کسانی که بر سر تمرینش می آمدند خسته اش می کرد. یکی خودش را یک مقام بلند پایه اطلاعات معرفی میرد، یکی سرتیم بازجوهای اوین، یکی نماینده .. و در نهایت خود کارشناس پرونده اش. هر کدام خواسته ای داشتند. جالب آن که از انتخاب وکیل هم محرومش کردند و تنها دو روز قبل دادگاه در حد نیم ساعت موفق به زیارت وکیل تسخیری اش شد!
سر انجام روز قبل دادگاه فرا رسید. این بار بعد از ناهار دنبال او آمدند. به تمرین رفت و تا آخر شب خبری از او نشد. آخر شب که آمد گفت برای تمرین نهایی او را به مجتمع امام خمینی که قرار بود فردا دادگاه در آنجا برگزار شود برده اند. بسیاری از شخصیت های امنیتی از قبیل دادستان وقت کل کشور، قاضی سعید مرتضوی- دادستان تهران، یکی از معاونین وزارت اطلاعات و .. همان شب به دادگاه آمده بودند تا آخرین تمرین آنها را ببینند. ماجرای روز دادگاه رو هم که حتما بهتر از من خبر دارید.
همان شب بردیا به یکی از مسولین نزدیک شده بود و گفته بود "حاج آقا ما همکاری می کنیم اما تو رو خدا در صدور حکم توصیه بفرمایید". این آقای مسئول هم گفته بود خیالت راحت. طرف حساب تو من هستم. تو کارت رو انجام بده باقی با من.
بیچاره بردیا چه امیدی بسته بود به قول آن مسئول نامسئول. وقتی خبر صدور حکم اعدام رو شنیدم غم سنگینی به دلم افتاد. محمدرضا و آرش قربانی بازی کثیفی شدند که مسئولین امنیتی کشور که باید حافظ جان و مال شهروندان باشند و در راس آنها سعید مرتضوی به راه انداختند. برای آن که با موسوی تسویه حساب کنند تلاش کردند گروهی را که ربطی به انتخابات نداشت را به انتخابات منگنه کنند و چند جوان هم قربانی این خیمه شب بازی شدند.
اما آرش که برای او هم حکم اعدام صادر شد. خواهرش یک هفته بعد از آزادی با وثیقه، فرزندی را که در شکم داشت از دست داد و مسئولین زندان دادن این خبر را به آرش بعد از دادگاه دادند تا مبادا در همکاری او خللی ایجاد شود.
هیچوقت آرزوی بدی برای کسی نداشتم. اما این بار از صمیم دل آرزو کردم کسانی که این نمایش ناجوانمردانه را به راه انداختند در همین دنیا تاوانش را پس بدهند. از قاضی که برای ایجاد رعب حکم اعدام صادر کرد تا دادستانی که از دادستانی رفت و تا کارشناسانی که برای نشان دادن لیاقت خود به مافوقشان با سادگی و صداقت این پسر بازی کردند. از خدا می خواهم تاوان کارشان را در همین دنیا به آنها بچشاند تا همه ما یادمان بماند که نمی توان ظلمی در حق کسی کرد و منتظر عواقبش نبود.
لینک به اصل خبر
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=7877
به فضاي زندان عادت کرده بود. برخلاف من که هنوز نتوانسته بودم خودم را با محيط داخل وفق دهم. اميدوار بود با همکاري قبلي که با وزارت اطلاعات در تهيه فيلمي که چند ماه قبل در مورد انجمن پادشاهي انجام داده بودند، حکم سبکی برايشان صادر شود. دلش براي بيرون، براي خانواده و در يک کلام برای زندگي تنگ شده بود. اما به قول خودش چاره اي نداشت جز اين که به روي خودش نياورد و دیگر روزها را هم نشمارد.
من و سلول جدید و هم بندی ای که هیچ نسبت فکری با او نداشتم. او از من در بارۀ انتخابات پرسید و حوادث بعد از آن. خبر چندانی نداشت از بیرون. من هم از مرام انجمن پادشاهی پرسیدم و اتهاماتش. می گفت هیچ اقدامی انجام نداده اند. تنها چیزی هم که از او دارند حرفها و داستان پردازی هایی بود که در جمع دوستانش با هم کرده بودند. هیج اقدام امنیتی انجام نداده بود. من هم با توجه به این که کاری انجام نداده و قبل از هر اقدامی بازداشت شده گفتم اتهام محاربه در موردش صدق نمی کند.
تا اين که يک روز نگهبان در سلول را باز کرد و بردیا را صدا کرد. ظاهرا کارشناس پرونده اش با او کار داشت. تصور همه ما در سلول این بود که قرار است برایش قرار ملاقات حضوری با خانواده تعیین شود. کما این که مدتها بود کسی به سراغش نمی آمد. وقتی برگشت اما خیلی درهم بود. گفت دادگاهش قرار است آخر هفته برگزار شود. کارشناس پرونده به او قول داده که اگر در این دادگاه همکاری کند در صدور حکم کمکش می کنند. قول داده بود وزارت اطلاعات با ارتباطی که با قاضی دارد برایش تخفیف وِیژه بگیرد. او هم دودل بود که این پیشنهاد را بپذیرد یا نه..
در نهایت بردیا که دستش از همه جا بریده بود تصمیم گرفت به امید ایجاد روزنه ای همکاری کند و وارد بازی کثیفی شود که واقعا نمی دانست انتهایش به کجا ختم خواهد شد و چه خوابی برایش دیده اند. همان روز از سلول بغلی با خبر شدیم که دادگاه دوم انتخابات در آخر هفته برگزار می شود. وقتی از بردیا در مورد ربط دادگاهش با دادگاه انتخابات پرسیدم او هم ابراز بی اطلاعی کرد. فقط می خواست دادگاه برگزار شود تا به قول خودش شرش کنده شود. با خبر تعویق دادگاه دوم به هفته بعد و بعد اعلام کارشناس پرونده بردیا به او که چند روز وقت بیشتری برای تمرین دارد، می شد حدس زد قرار است چه سناریویی راه بیفتد.
از فردای آن روز تمرین های فشردۀ بردیا آغاز شد. از ساعت 9 صبح تا ناهار و بعد از ناهار تا شب. هر روز با حضور در اتاقی که در اختیار او و افرادی که قرار بود در دادگاه صحبت کنند تمرین می کرد که چه حرفهایی را در دادگاه بزند. گاه ناهماهنگی کسانی که بر سر تمرینش می آمدند خسته اش می کرد. یکی خودش را یک مقام بلند پایه اطلاعات معرفی میرد، یکی سرتیم بازجوهای اوین، یکی نماینده .. و در نهایت خود کارشناس پرونده اش. هر کدام خواسته ای داشتند. جالب آن که از انتخاب وکیل هم محرومش کردند و تنها دو روز قبل دادگاه در حد نیم ساعت موفق به زیارت وکیل تسخیری اش شد!
سر انجام روز قبل دادگاه فرا رسید. این بار بعد از ناهار دنبال او آمدند. به تمرین رفت و تا آخر شب خبری از او نشد. آخر شب که آمد گفت برای تمرین نهایی او را به مجتمع امام خمینی که قرار بود فردا دادگاه در آنجا برگزار شود برده اند. بسیاری از شخصیت های امنیتی از قبیل دادستان وقت کل کشور، قاضی سعید مرتضوی- دادستان تهران، یکی از معاونین وزارت اطلاعات و .. همان شب به دادگاه آمده بودند تا آخرین تمرین آنها را ببینند. ماجرای روز دادگاه رو هم که حتما بهتر از من خبر دارید.
همان شب بردیا به یکی از مسولین نزدیک شده بود و گفته بود "حاج آقا ما همکاری می کنیم اما تو رو خدا در صدور حکم توصیه بفرمایید". این آقای مسئول هم گفته بود خیالت راحت. طرف حساب تو من هستم. تو کارت رو انجام بده باقی با من.
بیچاره بردیا چه امیدی بسته بود به قول آن مسئول نامسئول. وقتی خبر صدور حکم اعدام رو شنیدم غم سنگینی به دلم افتاد. محمدرضا و آرش قربانی بازی کثیفی شدند که مسئولین امنیتی کشور که باید حافظ جان و مال شهروندان باشند و در راس آنها سعید مرتضوی به راه انداختند. برای آن که با موسوی تسویه حساب کنند تلاش کردند گروهی را که ربطی به انتخابات نداشت را به انتخابات منگنه کنند و چند جوان هم قربانی این خیمه شب بازی شدند.
اما آرش که برای او هم حکم اعدام صادر شد. خواهرش یک هفته بعد از آزادی با وثیقه، فرزندی را که در شکم داشت از دست داد و مسئولین زندان دادن این خبر را به آرش بعد از دادگاه دادند تا مبادا در همکاری او خللی ایجاد شود.
هیچوقت آرزوی بدی برای کسی نداشتم. اما این بار از صمیم دل آرزو کردم کسانی که این نمایش ناجوانمردانه را به راه انداختند در همین دنیا تاوانش را پس بدهند. از قاضی که برای ایجاد رعب حکم اعدام صادر کرد تا دادستانی که از دادستانی رفت و تا کارشناسانی که برای نشان دادن لیاقت خود به مافوقشان با سادگی و صداقت این پسر بازی کردند. از خدا می خواهم تاوان کارشان را در همین دنیا به آنها بچشاند تا همه ما یادمان بماند که نمی توان ظلمی در حق کسی کرد و منتظر عواقبش نبود.
لینک به اصل خبر
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=7877
søndag den 11. oktober 2009
گفت و شنود تصویری به شیوه کیهان
گفت: شنیدی تازگیها چه خبر شده. احمدی نژاد بخاطر رشادت هاش بین ارتشیان اسراییل خیلی محبوب شده و عکسش رو تی شرت چاپ کرده اند و تو عملیات میپوشن تا شاید امام زمان کلیمیشون بهشون کمک کنه
گفتم: نه بابا مگه میشه آخه ارتش اسراییل که احمدی نژاد رو دشمن خونی خودش میدونه و احمدی نژاد هم که میخواد همشون رو از روی زمین محو کنه. تازه من خودم دیدم که یه سرباز اسراییلی تی شرتی تنش بود که توش 1 زن محجب حامله فلسطینی رو نشونه گرفته و روشم نوشته من برای کشتنش شلیک می کنم
گفت: نه آخه شایعات اخیر یهودی بودن احمدی نژاد هم این تصور رو تو بعضی اسراییلیها تقویت کرده که طرف از خوشونه.
گفتم:بازم تو کتم نمیره که یه ارتشی اسراییلی تی شرت با تصویر احمدی نژاد بپوشه
گفت: بابا تو هم دیگه خیلی بیقی. بردار 1 جستجو تو گوگل بکن پیداش میکنی
گفتم کردم عکساش رو هم دیده ام ولی هر چی گشتم چیزی در این مورد که شنیدنی باشه پیدا نکردم و به مصداق مثل شنیدن کی بود مانند دیدن, تا من خودم این موضوع رو نشنوم باور نمیکنم
گفتم: نه بابا مگه میشه آخه ارتش اسراییل که احمدی نژاد رو دشمن خونی خودش میدونه و احمدی نژاد هم که میخواد همشون رو از روی زمین محو کنه. تازه من خودم دیدم که یه سرباز اسراییلی تی شرتی تنش بود که توش 1 زن محجب حامله فلسطینی رو نشونه گرفته و روشم نوشته من برای کشتنش شلیک می کنم
گفت: نه آخه شایعات اخیر یهودی بودن احمدی نژاد هم این تصور رو تو بعضی اسراییلیها تقویت کرده که طرف از خوشونه.
گفتم:بازم تو کتم نمیره که یه ارتشی اسراییلی تی شرت با تصویر احمدی نژاد بپوشه
گفت: بابا تو هم دیگه خیلی بیقی. بردار 1 جستجو تو گوگل بکن پیداش میکنی
گفتم کردم عکساش رو هم دیده ام ولی هر چی گشتم چیزی در این مورد که شنیدنی باشه پیدا نکردم و به مصداق مثل شنیدن کی بود مانند دیدن, تا من خودم این موضوع رو نشنوم باور نمیکنم
fredag den 9. oktober 2009
مسابقات جام جهانی تکواندو, فرصتی دیگر برای ابراز همبستگی با مبارزات مردم ایران
لطفأ به علت کمی وقت این اطلاعیه را به آگاهی دیگران هم برسانید.
روز چهارشنبه 14 اکتبر مسابقات جام جهانی تکواندو با حضور ملی پوشان ایرانی در ورزشگاه Ballerup Super Arena درنزدیکی شهر کپنهاگ افتتاح می شود.
این بازیها هم چون مسابقات جام جهانی کشتی که در اواخر سپتامبر در هرنینگ برگزار شد, از بزرگترین وقایع ورزشی در دانمارک از لحاظ تعداد کشورهای شرکت کننده و پوشش رسانه ای بین المللی به شمار می آید.
تـیم ملی تکواندوی ایران هم در وزنهای مختلف در هر دو بخش زنان و مردان در این مسابقات شرکت میکند و از تیم های مطرح جام جهانی است.
انجمن های ایران آزاد کپنهاگ و اودنسه در روز شنبه 26 سپتامبر موفق شدند با حضوری پر شوردر هرنینگ به مسابقات کشتی آن روز رنگ و بوی دیگری داده و با شعارها, ساز و آواز و پایکوبی خود توجه و حمایت ورزشکاران, تماشاگران و دوربین های بین المللی را به سوی خود جلب کنند .
با تجارب خوبی که از شرکتمان در مسابقات کشتی در هرنینگ داشتیم, به پیشباز مسابقات جام جهانی تکواندو میرویم تا ضمن حمایت از ملی پوشان ایرانی, همبستگی خود را با مردم به پا خاسته ایران در مقابل رسانه های خیری بین المللی به ایران و جهانیان نشان دهیم.
وعده دیدارما چهارشنبه 14 اکتبر
آدرس:
Ballerup Super Arena, Ballerup Idrætsby 4, 2750 Ballerup
مراسم افتتاحیه 16.00 تا 18.00
مسابقات تا ساعت 21.30 دقیقه ادامه خواهد داشت.
برای کسب اطلاعات بیشتر
http://www.fritiran.dk/
سایت فدراسیون تکواندوی دانمارک:
http://www.taekwondo.dk/vm_2009_copenhagen.asp
تماس با ایران آزاد:
ژاله:004541144788
mandag den 5. oktober 2009
زمزمه های شروع اعتصابات صنعت نفت
فروش قیر قطع شد / نکتهای درباره مقاومت منفی کارگران و کارمندان
موج سبز آزادی : از چند روز پیش فروش قیر در بسیاری پالایشگاههای کشور متوقف شده است. مدیران فروش پالایشگاهها علت این موضوع را خرابی پالایشگاه عنوان میکنند، اما خرابشدن همزمان چند پالایشگاه (!) نشان میدهد که اخبار پراکندهای که در خصوص بیعلاقگی پرسنل کارگری و اداری برای همکاری کردن با دولت کودتا به گوش میرسید صحت دارد.
به گزارش موج سبز آزادی همزمان اخباری نیز در خصوص بحران جدی توزیع بنزین در بندرعباس به گوش میرسد. به این ترتیب باید گفت شاید نخستین عرصهای که در آن عدم مشروعیت دولت کودتا به نتایج اجرایی جزیی منجر شده حوزه نفت است. فعالان سیاسی پیش از این نیز به بدنه کودتاگران و دولت برآمده از آن هشدار داده بود که دولتی که با عدم مشروعیت سکان اداره کشور را به دست بگیرد با بحرانهای پیشبینینشدهای روبهروست که گردش کار آن را مختل خواهد کرد. اکنون رفتاری که کارگران و کارمندان صنعت نفت نشان دادهاند و باعث این مشکلات شده و البته با اعتصابات کارگری متفاوت است و بیشتر ناشی از نوعی مقاومت ناشی از نارضایتی است.
هر چند موج سبز آزادی تا کنون پیشنهادی مبنی بر مقاومت و بدفرمانی در امور اداری و صنعتی کشور ارايه نداده است (و احتمالا هرگز ارایه نخواهد داد) با این حال دوستانه به «متولیان امور» عرض میکنیم که هر چه قدر بیشتر تلاش کنند موضوع نارضایتی عمیق نخبگان و طبقه متوسط از وضع جاری کشور را انکار کنند و روی خودشان نیاورند، بیشتر کشور عزیزمان را گرفتار بحران خواهند کرد.
ما فعالان سبز البته باید توجه کنیم که - به تعبیر میرحسین موسوی - کودتاچیان همزمان با نابودی خویش، خانه و کاشانه ما را نابود نکنند.
موج سبز آزادی : از چند روز پیش فروش قیر در بسیاری پالایشگاههای کشور متوقف شده است. مدیران فروش پالایشگاهها علت این موضوع را خرابی پالایشگاه عنوان میکنند، اما خرابشدن همزمان چند پالایشگاه (!) نشان میدهد که اخبار پراکندهای که در خصوص بیعلاقگی پرسنل کارگری و اداری برای همکاری کردن با دولت کودتا به گوش میرسید صحت دارد.
به گزارش موج سبز آزادی همزمان اخباری نیز در خصوص بحران جدی توزیع بنزین در بندرعباس به گوش میرسد. به این ترتیب باید گفت شاید نخستین عرصهای که در آن عدم مشروعیت دولت کودتا به نتایج اجرایی جزیی منجر شده حوزه نفت است. فعالان سیاسی پیش از این نیز به بدنه کودتاگران و دولت برآمده از آن هشدار داده بود که دولتی که با عدم مشروعیت سکان اداره کشور را به دست بگیرد با بحرانهای پیشبینینشدهای روبهروست که گردش کار آن را مختل خواهد کرد. اکنون رفتاری که کارگران و کارمندان صنعت نفت نشان دادهاند و باعث این مشکلات شده و البته با اعتصابات کارگری متفاوت است و بیشتر ناشی از نوعی مقاومت ناشی از نارضایتی است.
هر چند موج سبز آزادی تا کنون پیشنهادی مبنی بر مقاومت و بدفرمانی در امور اداری و صنعتی کشور ارايه نداده است (و احتمالا هرگز ارایه نخواهد داد) با این حال دوستانه به «متولیان امور» عرض میکنیم که هر چه قدر بیشتر تلاش کنند موضوع نارضایتی عمیق نخبگان و طبقه متوسط از وضع جاری کشور را انکار کنند و روی خودشان نیاورند، بیشتر کشور عزیزمان را گرفتار بحران خواهند کرد.
ما فعالان سبز البته باید توجه کنیم که - به تعبیر میرحسین موسوی - کودتاچیان همزمان با نابودی خویش، خانه و کاشانه ما را نابود نکنند.
søndag den 4. oktober 2009
شماره پرونده جمهوری اسلامی در دادگاه بین المللی لاهه اعلام شد
شماره پرونده جمهوری اسلامی در دادگاه بین المللی لاهه اعلام شد
به دنبال آکسیون صد چهره جان باخته و هزاران تن شکنجه شده که در روز جمعه ۲۸ آگوست ۲۰۰۹ در افشای جنایات جمهوری اسلامی سازمان داده شد و به دنبال ملاقات مینا احدی و فرشاد حسینی با مسئول بخش اطلاعات دادستانی دادگاه بین المللی جنایی لاهه و ارائه اسنادی دال بر خواست محاکمه سران جمهوری اسلامی، قرار شد روز دوشنبه ۳۱ آگوست شماره پرونده جمهوری اسلامی در دادگاه لاهه را اعلام کنند. دفتر دادستانی این دادگاه در روز دوشنبه ۳۱ آگوست طی نامه ای به فرشاد حسینی دبیر کمیته بین المللی علیه اعدام، شماره پرونده مربوط به ثبت و نگهداری و بررسی اسناد و شکایات علیه جمهوری اسلامی را اعلام کرده است.
شماره پرونده ثبت و نگهداری و بررسی شکایات علیه جمهوری اسلامی OTP-CR-777/09 میباشد.
این گام مهمی به پیش در جهت به محاکمه کشیدن سران جنایتکار جمهوری اسلامی است. خبر بازشدن پرونده جمهوری اسلامی در دادگاه بین المللی جنایی لاهه به جرم جنایت علیه انسانیت که در اطلاعیه مورخ ۲۹ اگوست کمیته بین المللی علیه اعدام به اطلاع عموم رسید با موج وسیعی از استقبال مردم در ایران و خارج از ایران مواجه شده است. نامه ها و پیامهای زیادی دریافت کرده ایم که باز شدن پرونده جمهوری اسلامی و کلا محاکمه سران جنایتکار جمهوری اسلامی را یک اقدام مهم و امیدبخش ارزیابی کرده و خواهان محاکمه فوری سران رژیمی شدند که سی سال است وحشیانه ترین جنایتها را بر جامعه ایران تحمیل کرده است. ما تا همین الان شکایت شخصی زیادی علیه دولت جمهوری اسلامی، دریافت کرده ایم که از این پس با ایجاد نهادی به نام "کمیته پیگیری پرونده شماره OTP-CR-777/09 " این شکایات را گردآوری کرده و مستقیما به دادستانی دادگاه بین المللی جنائی لاهه ارسال خواهیم کرد. محاکمه و تعقیب سران جنایتکار جمهوری اسلامی یک خواست فوری میلیونها نفر مردم در ایران و خارج ایران است. ما مردم، ما صدها هزار نفر قربانیان و شاکیان جمهوری اسلامی میتوانیم و باید با ارائه کیفرخواستهای مستند و کوبنده خود و با یک اقدام متحد و قدرتمند، این جانیان را در برابر چشم جهانیان به جرم جنایت علیه بشریت به محاکمه بکشیم و محکوم کنیم.
کمیته بین المللی علیه اعدام از کلیه مردم شریف و آزادیخواه، از تمامی قربانیان خشونت جمهوری اسلامی از همه خانواده های زندانیان، اعدامیان و جانباختگان و همچنین از تمام زنانی که طعم خشونت و تبعیض و تجاوز را به حریم زندگی شخصی و حقوق مدنی و اجتماعی چشیده اند میخواهد که بهر شکل ممکن شکایات خود را برای ما ارسال کرده تا در اولین فرصت این شکایات را برای دادگاه بین المللی جنایی لاهه ارسال کنیم. امروز زمان آن است که سران جمهوری اسلامی را بر صندلی های محاکمه نشاند و نورافکن وجدان های آزاده دنیا را بر روی جنایات آنها انداخت. بگذارید نه فقط دادگاه بین المللی جنایی لاهه بلکه تمام دنیا بداند که در این سی سال چه جنایتهایی بر سر مردم روا شده است. بگذارید بدانند که این رژیم محصول هیچ انتخاباتی نبوده و تنها و تنها محصول همین ماشین عظیم کشتار و جنایت علیه بشریت بوده است. و بگذارید دنیا بداند که مردم ایران قربانیان خاموشی نیستند که بغض هایشان را فرو میخورند. بیایید با کمک هم میز محاکمه سران جمهوری اسلامی را به پا کنیم.
فرشاد حسینی
farshadhoseini@yahoo.com
0031-633602627
مینا احدی
minaahadi@aol.com
0049 177 569 24 13
کمیته بین المللی علیه اعدام
۳۱ آگوست ۲۰۰۹
به دنبال آکسیون صد چهره جان باخته و هزاران تن شکنجه شده که در روز جمعه ۲۸ آگوست ۲۰۰۹ در افشای جنایات جمهوری اسلامی سازمان داده شد و به دنبال ملاقات مینا احدی و فرشاد حسینی با مسئول بخش اطلاعات دادستانی دادگاه بین المللی جنایی لاهه و ارائه اسنادی دال بر خواست محاکمه سران جمهوری اسلامی، قرار شد روز دوشنبه ۳۱ آگوست شماره پرونده جمهوری اسلامی در دادگاه لاهه را اعلام کنند. دفتر دادستانی این دادگاه در روز دوشنبه ۳۱ آگوست طی نامه ای به فرشاد حسینی دبیر کمیته بین المللی علیه اعدام، شماره پرونده مربوط به ثبت و نگهداری و بررسی اسناد و شکایات علیه جمهوری اسلامی را اعلام کرده است.
شماره پرونده ثبت و نگهداری و بررسی شکایات علیه جمهوری اسلامی OTP-CR-777/09 میباشد.
این گام مهمی به پیش در جهت به محاکمه کشیدن سران جنایتکار جمهوری اسلامی است. خبر بازشدن پرونده جمهوری اسلامی در دادگاه بین المللی جنایی لاهه به جرم جنایت علیه انسانیت که در اطلاعیه مورخ ۲۹ اگوست کمیته بین المللی علیه اعدام به اطلاع عموم رسید با موج وسیعی از استقبال مردم در ایران و خارج از ایران مواجه شده است. نامه ها و پیامهای زیادی دریافت کرده ایم که باز شدن پرونده جمهوری اسلامی و کلا محاکمه سران جنایتکار جمهوری اسلامی را یک اقدام مهم و امیدبخش ارزیابی کرده و خواهان محاکمه فوری سران رژیمی شدند که سی سال است وحشیانه ترین جنایتها را بر جامعه ایران تحمیل کرده است. ما تا همین الان شکایت شخصی زیادی علیه دولت جمهوری اسلامی، دریافت کرده ایم که از این پس با ایجاد نهادی به نام "کمیته پیگیری پرونده شماره OTP-CR-777/09 " این شکایات را گردآوری کرده و مستقیما به دادستانی دادگاه بین المللی جنائی لاهه ارسال خواهیم کرد. محاکمه و تعقیب سران جنایتکار جمهوری اسلامی یک خواست فوری میلیونها نفر مردم در ایران و خارج ایران است. ما مردم، ما صدها هزار نفر قربانیان و شاکیان جمهوری اسلامی میتوانیم و باید با ارائه کیفرخواستهای مستند و کوبنده خود و با یک اقدام متحد و قدرتمند، این جانیان را در برابر چشم جهانیان به جرم جنایت علیه بشریت به محاکمه بکشیم و محکوم کنیم.
کمیته بین المللی علیه اعدام از کلیه مردم شریف و آزادیخواه، از تمامی قربانیان خشونت جمهوری اسلامی از همه خانواده های زندانیان، اعدامیان و جانباختگان و همچنین از تمام زنانی که طعم خشونت و تبعیض و تجاوز را به حریم زندگی شخصی و حقوق مدنی و اجتماعی چشیده اند میخواهد که بهر شکل ممکن شکایات خود را برای ما ارسال کرده تا در اولین فرصت این شکایات را برای دادگاه بین المللی جنایی لاهه ارسال کنیم. امروز زمان آن است که سران جمهوری اسلامی را بر صندلی های محاکمه نشاند و نورافکن وجدان های آزاده دنیا را بر روی جنایات آنها انداخت. بگذارید نه فقط دادگاه بین المللی جنایی لاهه بلکه تمام دنیا بداند که در این سی سال چه جنایتهایی بر سر مردم روا شده است. بگذارید بدانند که این رژیم محصول هیچ انتخاباتی نبوده و تنها و تنها محصول همین ماشین عظیم کشتار و جنایت علیه بشریت بوده است. و بگذارید دنیا بداند که مردم ایران قربانیان خاموشی نیستند که بغض هایشان را فرو میخورند. بیایید با کمک هم میز محاکمه سران جمهوری اسلامی را به پا کنیم.
فرشاد حسینی
farshadhoseini@yahoo.com
0031-633602627
مینا احدی
minaahadi@aol.com
0049 177 569 24 13
کمیته بین المللی علیه اعدام
۳۱ آگوست ۲۰۰۹
lørdag den 3. oktober 2009
اندر لطایف قانون اساسی جمهوری اسلامی
اصل سي و دوم قانون اساسي: هيچكس را نميتوان دستگير كرد مگر به حكم و ترتيبي كه قانون معين ميكند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام بايد با ذكر دلايل بلافاصله كتبا به متهم ابلاغ و تفهيم شود و حداكثر ظرف مدت 24 ساعت پرونده مقدماتي به مراجع صالحه قضايي ارسال و مقدمات محاكمه در اسراع وقت فراهم گردد. متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات ميشود.
اصل سي و هشتم قانون اساسي: هرگونه شكنجه براي گرفتن اقرار براي كسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت،اقرار يا سوگند مجاز نيست و چنين شهادت و اقرار و سوگندي فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از اين اصل قانون مجازات ميشود.
اصل سي و ششم قانون اساسي: حكم به مجازات و اجراي آن بايد تنها از طريق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.
اصل سي و پنجم قانون اساسي: در همه دادگاهها طرفين دعوي حق دارند براي خود وكيل انتخاب نمايند و اگر توانايي انتخاب وكيل را نداشته باشند بايد براي آنها امكانات تعيين وكيل فراهم گردد.
اصل يكصد و شصتو هشتم: رسيدگي به جرائم سياسي و مطبوعاتي، علني است و با حضور هيات منصفه در محاكم دادگستري صورت ميگيرد. نحوه انتخاب شرايط، اختيارات هيات منصفه و تعريف جرم سياسي را قانون براساس موازين اسلامي معين ميكند.
اصل بيست و هفتم قانون اساسي: تشكيل اجتماعات وراهپيماييها، بدون حمل سلاح، به شرط آن كه مخل به مباني اسلام نباشد آزاد است.
چیزهایی وجود دارند آنقدر جدی، که فقط میتوان در موردشان جوک ساخت. ( هایزنبرگ )
«حجاب اسلامی» ايدئولوژی است، نه پوشش . شکوه ميرزادگی
برای خواندن این مقاله روی تیتر کلیک کنید
.... هيچ کس را نبايد به خاطر داشتن لباس از حق آموزش محروم کرد؛ و هيچ قيد و بندی نبايد بر نوع لباس باشد، ولی در کجای اعلاميه ی حقوق بشر نوشته شده که: «مردم می توانند نوعی پوشش را، به عنوان تبليغات مذهبی خاص، قانونی کنند؟»
«حجاب اسلامی» پوششی مذهبی نيست بلکه پوشاننده و پنهان کننده ی يک ايدئولوژی خطرناک است که ورود و تبليغ اش در اماکن آموزشی دقيقاً در تضاد با حقوق بشر و اعلاميه های مرتبط با آن است...
.... هيچ کس را نبايد به خاطر داشتن لباس از حق آموزش محروم کرد؛ و هيچ قيد و بندی نبايد بر نوع لباس باشد، ولی در کجای اعلاميه ی حقوق بشر نوشته شده که: «مردم می توانند نوعی پوشش را، به عنوان تبليغات مذهبی خاص، قانونی کنند؟»
«حجاب اسلامی» پوششی مذهبی نيست بلکه پوشاننده و پنهان کننده ی يک ايدئولوژی خطرناک است که ورود و تبليغ اش در اماکن آموزشی دقيقاً در تضاد با حقوق بشر و اعلاميه های مرتبط با آن است...
Abonner på:
Opslag (Atom)