• همزمان با ۶ مرداد، سال روز صدور فتوای آیت الله خمینی مبنی بر کشتار هزاران زندانی سیاسی در زندان های ایران، بنیاد برومند خلاصه ی گزارش قاضی جفری رابرتسون را در باره این اعدام ها، که در آن جمهوری اسلامی به جنایت علیه بشریت متهم شده، منتشر کرده است ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
چهارشنبه ۶ مرداد ۱٣٨۹ - ۲٨ ژوئيه ۲۰۱۰
بیست و دو سال پیش، در ششم مرداد ماه ١٣٦٧ ، آیت الله روح الله خمینی فتوای قتل هزاران زندانی سیاسی را صادر کرد : "کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سرموضع نفاق خود پافشاری کرده باشند." این حکم به بهانه ی حمله ی "ارتش آزادی بخش ایران" وابسته به سازمان مجاهدین خلق که از خاک عراق به ایران وارد شده بود (دوم مرداد ماه ١٣٦٧) صادر شد. در پی صدور این فتوا ناگهان ارتباط زندان هایی که از مخالفان دولت لبریز شده بودند با دنیای خارج بریده شد. حق ورود به این زندان ها در انحصار یک هیئت بازپرسی قرار گرفت، یک قاضی شرع، دادستان انقلاب و یک افسر عالیرتبه ی اطلاعاتی اعضای این هیئت بودند.
هیئت بازجویان تنها یک پرسش از زنان و مردان جوانی داشت - که بیشترشان در اوایل دهه ی١٣٦٠، فقط به اتهام شرکت در تظاهرات خیابانی یا اجتماعات سیاسی، و یا داشتن نوشتههای "سیاسی" بازداشت و به زندان محکوم شده بودند. زندانیان نمیدانستند که مرگ یا زندگیشان بسته به پاسخی است که به پرسش بازجویان میدهند. چشم زندانیانی را که بر عقاید سیاسی و مذهبی خود پافشاری می کردند می بستند و گروه گروه به سمت چوبه های دار می فرستادند و سپس پنهانی اجساد آنان را در گورهای جمعی دفن می کردند.
رهبران جمهوری اسلامی، امّا، به کشتار اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق اکتفا نکردند. این کشتارها، پس از وقفه ی کوتاهی، در ایام عزاداری ماه محرم، از سر گرفته شد. این بار هیئت مرگ (نامی که زندانیان به هیئت بازجویان داده بودند) به احضار اعضای سایر سازمان های چپگرا پرداخت که از نظر این هیئت، عقاید و آرایشان با ایدهئولوژی نظام اسلامی سازگاری نداشت. بسیاری از زندانیان چپ گرا نیز تنها به جرم باورهای مذهبی شان، یا به گفته ی دیگر، عدم اعتقاد به دین، اعدام شدند.
از پاییز سال ٦٧، مدتها پس از این کشتار، مقامات امنیتی به خانوادههای زندانیان که تشنه ی شنیدن خبری از عزیزان خود بودند، همراه با خبر اعدام کیسه ای از وسایل متعلق به عزیزانشان را تحویل می دادند. ولّی هیچ اطلاعی از محل خاکسپاری آنان داده نمی شد. آنان حتی از حق برگزاری مراسم سوگواری نیز محروم شدند.
این کشتار هولناک مخفیانه انجام شد و مقامات جمهوری اسلامی هرگز رسماً مسئولیت آن را به عهده نگرفتند.
بیست سال پس از کشتار زندانیان، دولت جمهوری اسلامی برای حذف کامل آثار جرم اقدام به انهدام گورهای جمعی نمود و در ٢٠ و ٢٧ دیماه ١٣٨٧ بولدوزرهای دولتی در گورستان خاوران به تخریب قبرهایی پرداختند که خانواده های قربانیان بر اساس حدس و گمان برای عزیزان خود ساخته بودند. تخریب گورهای جمعی اگر چناچه ادامه پیدا کند، از سویی بازماندگان قربانیان را برای همیشه از بازشناسی اجساد عزیزانشان و تدفین آنها، که حق مسلم خانواده است، محروم خواهد کرد، و از سوی دیگر، جامعه را از کشف حقیقت و شناخت ابعاد این جنایت دولتی باز خواهد داشت.
بنیاد عبدالرحمن برومند، که هدف و وظیفه ی اصلی اش حفظ خاطره ی قربانیان، اعاده ی حیثیت از آن ها و دفاع از حقوق بازماندگانشان است، البته از بدو تشکیل و تا آنجا که میسر بوده، سرگذشت قربانیان کشتار ٦٧ را در امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر، مستند نموده و این کار را پیوسته ادامه داده است. امّا با تخریب گورستان ها این کوشش دیگر به تنهایی بسنده نبود و لازم بود که حرکتی در مقابل سیاست سرپوش گذاشتن بر این کشتار و به فراموشی سپردن آن که توسط رژیم جمهوری اسلامی به جامعه تحمیل می شود انجام گیرد.
با آگاهی از اینکه به مرور زمان، نسلی که شاهد و قربانی این کشتار بوده دیگر نخواهد بود که گواهی دهد، بنیاد برآن شد که از قاضی جفری رابرتسون، یکی از حقوقدانان برجسته و کارشناس عالیرتبه جنایت علیه بشریت بخواهد تا از منظر حقوق بین الملل این جنایت فجیع را تعریف کرده و راه های موجود برای دادخواهی را پیش پای قربانیان و خانوادههای آنان بگذارد. برای تسریع کار تحقیق، همه ی نیروی تحقیقی و آرشیوهای بنیاد در اختیار آقای رابرتسون قرار گرفت، و اسناد و مدارک مورد نیاز وی به دو زبان انگلیسی و فارسی آماده و در دسترس وی قرار گرفت. بنیاد همچنین تماس گواهان را با قاضی رابرتسون تسهیل نمود. پس از تکمیل تحقیقات و شنود اظهارات گواهان، قاضی رابرتسون نظر خود را در یک گزارش ١٤٥ صفحه ای ارائه داد و مسئولان وقت را متهم به ارتکاب جنایت علیه بشریت و نسل کشی نمود و سازمان ملل را دعوت به پیگرد قضایی مسئولان این جنایت کرد.
تدوین این گزارش را مدیون شجاعت و پیگیری خستگی ناپذیر زندانیان سیاسی هستیم که، چون منیره برادران، ایرج مصداقی و دیگر گواهان این فاجعه، با بزرگ منشی و از خود گذشتگی، رنج بازگشت به خاطره ها را در راه عدالت و به یاد یاران از دست رفته به جان خریدند. گزارش قاضی رابرتسون در دست ترجمه است و همراه با مجموعه ی اظهارت گواهان و مقامات مسئول در دو جلد به دو زبان انگلیسی و فارسی در چند ماه آینده منتشر و در اختیار عموم قرار خواهد گرفت.
نسخه ی الکترونیکی و انگلیسی این گزارش، به مناسبت سالروز سرکوب تظاهرات مردمی علیه نتایج انتخابات، منتشر شد. انتخاب این تاریخ به مثابه هشداری بود به مسئولان رژیم اسلامی که از سرکوب تظاهرات و اعمال خشونت خودداری کنند و به یاد داشته باشند که جنایت علیه بشریت شامل مرور زمان نمیشود و پیامدهای اعمال امروز، فردا گریبانگیرشان خواهد شد. امّا از آنجا که تنی چند از شخصیت های اصلاح طلب امروز، چون آقای موسوی، در زمان کشتار ٦٧ صاحب منصب بوده و طبعاً باید در مورد کشتار ٦٧ توضیح بدهند، انتشار این گزارش بحث مهم "انتخاب بین مصلحت و حقیقت" را درحوزه ی عمومی دامن زد. و بعضی در مورد تاریخ انتشار این گزارش به بنیاد خرده گرفتند و حتی بنیاد را متهم به غرض ورزی سیاسی کردند.
اینکه انتشار این گزارش فارغ از موضوع اصلی آن، یعنی جنایت یک دولت علیه بشریت، بحث مهم "انتخاب بین مصلحت و حقیقت" را در میان هواداران دموکراسی در ایران دامن زده، خود نتیجه ی مثبتی است. مسئولان بنیاد به دقّت این بحث را دنبال کرده و متوجه شدند که اکثریت کسانی که در این باره نظر داده اند، از محتوای گزارش اطلاعی ندارند و آن را نخوانده اند. برای روشن کردن اذهان و به امید تشویق عموم به ادامه ی این بحث، بنیاد برومند سالگرد صدور فتوای کشتار ٦٧ را وقت مناسبی برای انتشار ترجمه ی فارسی فشرده ی گزارش قاضی رابرتسون دانسته و به این مناسبت، با ادای احترام به یاد قربانیان این جنایت فجیع، متن مذکور را، در ضمیمه ی این خبرنامه، در اختیار عموم قرار می دهد.
بنیاد عبدالرحمن برومند در پیروی از این اصل تشکیل شده است که حقیقت بزرگترین مصلحت در سیاست است و تفکیک حقیقت از مصلحت در مقاطع مهم تاریخ سیاسی جهان و تاریخ سیاسی ایران حاصلی جز پیروزی شرّ بر حق نداشته است. و همین امروز که دوستانی برای دفاع از حقوق قربانیان کشتار ٦٧ به بنیاد خرده می گیرند، افراد دیگری آقایان موسوی و کروبی را آماج حمله های خود قرار می دهند که چرا با زیر پا گذاشتن مصلحت، حقایق را در باره ی کشتار و شکنجه در بازداشتگاه کهریزک بر ملا کرده اند. و همین امروز به نام مصلحت است که دادگاه های فرمایشی برای قربانیان کهریزک، مسئولیت آمران این جنایات را لوث کرده و تنها چند مأمور دون پایه را پشت درهای بسته و در خفا به پاسخگویی می خوانند.
باشد که گشایش این بحث، زمینه ساز پیروزی اصل حقیقت بر مصلحت در فرهنگ اخلاقی و سیاسی کشورمان گردد.
بنیاد عبدالرحمن برومند
متن گزارش جفری رابرتسون را اینجا بخوانید
www.iranrights.org
torsdag den 29. juli 2010
torsdag den 1. juli 2010
جامعه موازی ونقش جمهوری اسلامی ایران
علی آزاد 30.6.2010
نقش رژیم اسلامی ایران در شکل دهی جامعه موازی در کشورهای غربی :
مسئله مهاجرات و پناهندگی در ابعاد میلیونی در سراسر جهان بخشی از تاریخ جهان معاصر میباشد. حکومتهای دیکتاتوری ، جنگهای خونین و بی پایان داخلی در کشورهای به اصطلاح "جهان سوم " و حمایتها و دخالتگریهای جانبدارانه ، لشکرکشی و اشغالگریهای کشورهای پیشرفته و امپریالیستی از یک سو و ازسوی دیگر گلوبالیزایسیون (جهانی سازی ) و لیبرالیسم اقتصادی سبب مهاجرت وپناهندگی بیش از 100 میلیون نفر در پنچاه سال اخیر شده است . بنا به اخرین امار 15 میلیون نفر هنوز نتوانستند جا ومکان امنی پیدا کنند و ههمچنان آواره وپناهجو می باشند . پدیده ای که علی رغم سختگیری های پلیسی و قانون مهاجرت همچنان در حال گسترش می باشد . از این جمعیت میلیونی تنها 10% امکان آن را می یابند که در کشورهای پیشرفته اقامت گزینند .
مشکل واقعی جابجایی انسانها نیست. این پدیده به خودی خود نه تنها منفی نیست ، بلکه در جهت غنای فرهنگی واجتماعی وژنتیکی ونژادی .... و یگانگی بشریت میباشد .
مشکل واقعی و جدی عدم جذب و یگانکی با جامعه جدید وتبدیل شدن به شهروندان واقعی میباشد. پد یده راسیسم و خارجی ستیزی ، ناسیونالیسم و مذهب گرایی در جامعه میزبان از یک سو و ازسوی دیگر دخالتگریهای مستقیم وغیر مستقیم دولتهای دیکتاتور وسرکوبگر ومرتجع از عوامل ایجاد این مسئله میباشند ، دولتهایی که خود عاملین اصلی پناهنده سازی ومهاجرت هستند مثل رژیم ایران ، پاکستان ، عربستان ، لیبی ، سوریه ،عراق ، ترکیه ..... این دولتها در عین حال در شکل دهی جامعه موازی خا رجی تبار در خارج از مرزهای خود نقش جدی بازی میکنند . این دو پدیده یعنی راسیسم کشور میزبان و ارتجاع اسلامی اگرچه در تقابل هم قرار دارند ولی لازم و ملزوم هم و دو روی یک سکه می باشند .
متاسفانه این دو نیروی مخرب بخش مهمی از صف بندهای سیاسی جامعه غرب را رقم می زنند.
تودهای عادی گسترده از طبقات مختلف در کشور های پناهنده پذیر که خطر این مرتجعین را درک میکنند ، نگران جامعه خود می باشند، و این نگرانی و بیزاری خود را به صورت حمایت از جریانات راست و راسیسم در انتخابات ...نشان میدهند
طیف چپ و ضد راسیسم از وحشت راست افراطی و تنفر از پدیده راسیسم ونابرای هایی که علیه این بخش از شهروندان روا میشود به کلی نقش نیروهای مرتجع واسلامیستها را نادیده میگیرد و در نتیجه تبد یل به نیروی خدماتی مرتجعین اسلامی میشود .
راه وسیاست درست و اصولی ، مبارزه جدی ومهار این دو نیروی مخرب و ضد اجتماعی است . امروز کمتر کسی را میتوان در اروپا و امریکا و جهان غرب یافت که منکر وجود پدیده جامعه موازی باشد. سیاستمداران ، جامعه شناسان ، متخصصین اموراجتماعی و مطبوعات درباره این معضل اجتماعی حرف زیادی می زنند اما کمتر به نقش و عمل کرد نقش آفرینان واقعی آن می پردازند وفقط بطور هدفمند و برای مقاصد سیاسی به قربانیان این پدیده پرداخته میشود . در این مقاله سعی میشود به نقش آفرینان این پدیده بخصوص جمهوری اسلامی ایران پرداخته شود .
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
1 ـ چگونه جامعه موازی شکل میگیرد ؟
2 ـ نقش وعملکرد دولت و سفارت جمهوری اسلامی ایران در این پروسه چیست ؟
3 ـ رژیم اسلامی ایران چه منافع واهدافی در شکل دادن جامعه موازی وحاشیه نشینی مهاجرین وخارجی تبارها در غرب دارد ؟
4 ـ موضوع کار رژیم ایران چه گروها یی از مهاجرین می باشند ؟
5 ـ ابزار کار پیشبرد این سیاستها چیست ؟
6 ـ نمود بیرونی و محصول این تلاشها وسرمایه گذاریهای رژیم اسلامی چه بوده است .
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
جامعه موازی چگونه شکل میگیرد ؟
پناهنده و مهاجر چه به میل خود و چه به اجبار آوارگی را پذیرفته باشد ، قدم در راهی میگذارد که پیش رو آِینده ای با امیدها و آرزوها برای زندگی جدید نمایان است و پشت سر ، گذشته ای با خاطرات تلخ وشیرین اما سپری شده ، که بخشی از وجود وشخصیت او تشکیل میدهد و تا پایان عمر نیز باقی میماند. این پدیده دوسوی نگری در طول زندگی پناهنده و یا مهاجر با او همراه است. و فقط ارزیابی ونگاه و نگرش منفی و یا مثبت به گذشته وحال دائماً در حال تغییر میباشد. نگاه پناهنده یا مهاجر به آینده وجامعه جدید در طول زندگی و تجربه روزمره او کم کم به واقع بینی می گراید و در بسیاری به نا امیدی وبدبینی بدل میشود . زیرا نیروهای بازدارند هر لحظه به اشکال مختلف به او یاداور میشوند که :
"در این سرزمین تو خارجی هستی ولو اینکه دیگر پایت به کشوری که از ان گریخته ای نرسد . فرزندانت نیز نسل دوم خارجی وهمینطور نسل سوم وچهارم... خارجی وخارجی تبارباقی می مانند. هویت خودت را فراموش نکن جای تو در حاشیه جامعه است "
پدیده راسیسم وخارجی ستیزی چه در شکل دولتی وچه درقالب احزاب راست افراطی وسیستمهای نادرست ولو از سر خیرخواهی مانع یکی شدن پناهنده یا مهاجر با جامعه میزبان می باشد .
نگرش قالب در پناهنده ومهاجر به گذشته وانچه پشت سرنهاده جهنم وپیشرو واینده سراب وتوهم است. در کشاکش این دو نگاه است که بحران بی هویتی شکل میگیرد. عناصر سرکوب وارتجاع در گذشتهء پناهنده و مهاجر در قالب مذهب و ناسیونالیسم وعظمت طلبی برای شکل دادن یک هویت کاذب همچون کرکسان بالای سر شکار خود می چرخند. دوفاکتور بازدارنده راسیسم و ارتجاع مذهبی موتور وتسمه نقالهء انتقال مهاجرین وپناهندهگان به حاشیه جامعه هستند ، یکی با نیروی مخرب دافعه درحال دفع پناهنده ومهاجر از جامعه میباشد و دیگری با نیروی مخرب جاذبه در حال جذب انها در جامعه موازی می باشد. به همین سبب در دل اکثر شهر ها ی بزرگ وپایتخت های اروپا بیقوله ها و گتوهایی به وجود آمده اند که نمونه آن را در کابل ومزازشریف ، اسلام اباد یا کراچی ، قونیه ، قم ، کربلا ، مونگشی دو ....می توان یافت . یک جامعه خارجی وخارجی تبار موازی جامعه رسمی ، با کارکردهای متفاوت و متضاد و منطبق با شریعت وفرهنگ واخلاق گذشته یا حتی معتقد ترو متدین تر از گذشته و نسل قبلی در کنار جامعه سکولار به تولید و باز تولید خود می پردازد . جامعه ای مذهبی مطابق با شریعت و موازی با جامعه رسمی در حاشیه جامعه بااستاندارد حلال زندگی میکند ، به حفظ حجاب خود می پردازد ، با قوانین شرع عقد ونکاه و صیقه جاری میکند و برای خلاصی ازسیستم اموزشی مدارس عمومی مدارس ومهد کودک های مذهبی خصوصی خود را دایر میکند . ودر حاشیه جامعه به عبادت مشغول است وخلاصه با فرهنگ اسلامی وقوانین شرع زندگی میکند وسرانجام در گورستانی جدا درحاشیه گورستان های رسمی به سبک اسلامی به خاک سپرده میشوند .
وبه این صورت یک جامعه کوچک وحاشیه ای وغیر رسمی در کنا ر جامعه رسمی به تولید وباز تولید نهادهای اجتماعی خود میپردازد . پدیده ای که در تمامی شهرهای بزرگ اروپا می توان به راحتی یافت .
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
نقش وعملکرد دولت وسفارت اسلامی ایران در این پروسه چیست ؟
جمهوری اسلامی ایران با صرف میلیاردها دلار در جنوب لبنان ، جنوب عراق ، افغانستان ، فلسطین ، مصر ، عربستان ، یمن ، پاکستان ، ترکیه و در تمامی کشورهای عربی و مسلمان توانست یک جامعه موازی شیعه یا حتی سنی ، ناراضی و در عدم تطابق با جامعه رسمی ولی طرفدار ومطیع خود ایجاد کند . بهره برداری سیاسی از این تجربه های موفق در معادلات سیاسی و باج خواهی های موفقیت امیز انگیزه ای است برای گسترش آن در سایر نقاط جهان از جمله جهان غرب . حضور ویروس گونه جمهوری اسلامی در کا نونهای بحرانی همواره بقای آن را تضمین کرده وهمچنان این سیاست را در ابعاد جهانی پیش می برد. حکومت اسلامی ایران خود محصول بحران جنگ سرد وسیاست کمربند سبز میباشد . از این جهت است که بحران افرینی در داخل وخارج کشور کشتی نجات جمهوری اسلامی میباشد. حضور فعال وعلنی حکومت اسلامی در جهان غرب از وقتی جدی شد که غرب با مدرات خواندن دولت رفسنجانی و در پیش گرفتن باب دیالوگ انتقادی فضای سیاسی و دیپلماتیک را برای حضور جمهوری اسلامی در غرب میسر نمود . رژیم ایران نیز مقدمات سیاسی، تشکیلاتی ، پلیسی و تبلیغی حضور خود درجهان غرب را تدارک دید . به همین سبب ناگهان 12 سازمان فعال خارج کشوری وبین المللی از قبیل مجمع جهانی اهل بیت ومجمع جهانی تقریب اسلام وسازمان تبلیغات اسلامی وانجمنهای اسلامی دانشجویی ..... در سال 1371 (1992) به دستور رهبر ادغام شدند و سازمان فرهنگ وارتباطات اسلامی را به وجود آوردند .این نهاد مستقیماً زیر نظر رهبر خامنه ای ، وزیر ارشاد و وزیر امورخارجه هدایت میشوند و هریک وظیفه بخصوص خود را که شامل تبلیغات ، فعلیتهای دیپلماتیک ، سرویسهای اطلاعاتی وترور وسرکوب مخالفین در خارج از مرزها را پیش میبرند .
ترور مخالفین رژیم ایران در دوره رفسنجانی اگرچه زمینه ساز زد و بندهای بین ایران وغرب شد اما به شدت افکار عمومی را علیه سیاست مماشات جویانه با تروریستها برانگیخت بخصوص رای دادگاه میکونوس وترور ناشرین کتاب ایات شیطانی .... ازاین جهت غرب ناگزیرشد فعالیتهای جمهو ری اسلامی را در کشورشان محدود وکنترل کند .
روابط غرب با جمهوری اسلامی از زمان خاتمی ( 1376 تا1384 ) دگرگون شد. سیاست تنش زدائی وگفتگوی تمد نها فضای سیاسی و دیپلماتیک را برای حضور جمهوری اسلامی درکشورهای غربی میسر نمود. از این زمان فعالیتهای پنهانی رژیم به صورت علنی و قانونی و مستقل درآمد ودروازه های غرب بروی محصولات فرهنگی ایران که عموماً برای خارج از کشور تولید می شد از قبیل فیلم ، کنسرت و موزیک ، نمایشگاهای مختلف هنری مثل کتاب نقاشی وعکاسی ، سخنرانی و کنفرانسهای جنجال برانگیز .... به عنوان کاروان های فرهنگی با اسقبال روبرو شد . در کنار این نوع فعالیت های هنری ومردم پسند دونهاد مذهبی اختاپوس نشان یعنی مجمع اهل بیت وجمع تقریب اسلام با بودجه های کلان وکادرهای حرفه ای و اموزش دیده از ملیتهای مختلف عراقی ، افغانی ، پاکستانی ، سوری ، فلسطینی ، ایرانی ... با استخدام وکلا ی مجرب به شکل سیستماتیک و متناسب با قوانین وعرف آن کشورها با هماهنگی سفارتخانه ها و همچنین به کمک و یاری لابی های رژیم در نهادهای مختلف فرهنگی وشهرداری... شروع به فعالیت نمودند . لازم به یاداوری است مجمع جهانی اهل بیت بیش از 60 شعبه در سراسر جهان از جمله در بساری از کشورهای غربی انگلستان ، ،ایتالیا ، اطریش ، سوئد ، المان ، بسنی ، یونان ، البانی ، مجارستان ، بلغارستان ،استرلیا ، ترکیه ، کانادا، دانمارک ،هلند، فنلان ....... شعبه ، مسجد ، کلوب و غیره دایرکرده است در مدت کوتاهی ده ها مسجد ومدرسه خصوصی اسلامی وانجمن وکلوب اسلامی مثل قارچ در دل گتوهای خارجی نشین سر براورده اند .مسجد امام علی و مدرسه امام علی ، حسینیه امام حسین ... ودسته های سینه زنی ونماز جمعه ، دفتر عقد و طلاق وصیقه ... در اکثر کشورهای اروپا یی دایرشد. و بعد از مدت کوتاهی اخوند ومنبر و افتابه ... هم به آن اضافه شد و درکنار انها صدها سایت اینترنتی ، ده هاهزار جلد کتاب وصدها نشریه به زبانهای مختلف ، ده ها فرستنده رادیوئی و کانال تلویزیون سراسری وماهواره ای ومحلی با بودجه های کلان مالی صرف این پروژها شد. به این امید که بتواند در درون گتوهای مناطق بحرانی جا ومکان وتشکیلاتی مثل حزب الله لبنان وجیش مهدی در عراق وحزب اسلامی گلبدین حکمتیار افغانستان ، حماس فلسطین و الحوثی یمنی ...... ایجاد کند ودر شرایط بحرانی از انها استفاده ابزاری کند. همانگونه که در لبنان وفلسطین وعراق وافغا نستان عمل کرد.
جهان غرب انچنان از اصلاحات سرو دم بریده و توخالی خاتمی و رژیم ایران ذوق زده شد ، که به رژیم بربر ایران اجازه داد تا بدون هیچ مانعی بساط بربریت و شریعت را در مناطق بحرانی برای شکل دادن جامعه موازی و درست کردن شهرک هایی با مدل بیروت ، نجف ، قم و قندهار در دل پایتختهای اروپایی بگسترد.
مسجد امام علی در کپنهاک یک نمونه از ده ها نمونه مشابهی است که در امریکا و کانادا ، استرالیا و المان ، انگستان ، سوئد ، هلند.... به وجود امده است .
سفارت ایران در دانمارک در دوره خاتمی در سال 2001 توانست در دل گتوی کپنهاک به مبلغ 8 ونیم میلیون کرون زمینی را برای ساخت مسجد خریداری کند . هرسال صدها هزار دلار خرج مراسم سینه زنی ودعا وشرعیات وسورچرانی وجاسوسی میکند . در حال حاضر برای ساخت این مسجد بیش از 70 میلیون
کرون سرمایه گزاری کرده است .
جمهوری اسلامی وسایر کشورهای ارتجاعی با همکاری نیروهای واپسگرا با هزینه کردن میلیونها دلار به تبلیغ و ترویج قوانین شریعت و تاسیس نهادهای مذهبی و سازماندهی نیرو در دل گتوهای خارجی نشین می پردازد . این نهادهای مذهبی با کادرهای حرفه ای و آموزش دیده از رنجها ، بی عدالتی ها ، و تبعیض ها و مشکلات اجتماعی از قبیل بیکاری ، فقر ، خارجی ستیزی ...کاملا اگاه هستند به همین جهت سعی بر سوار شدن بر جنبش نا راضیان اجتماعی و کانالیزه کردن و منحرف کردن آن به سمت جنگ و نفرت مذهبی و قومی و استفاده ابزاری جهت و زد وبندهای سیاسی وباج خواهی دارند.
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
ـ رژیم اسلامی ایران چه منافع و اهدافی در شکل دادن جامعه موازی وحاشیه نشینی مهاجرین و خارجی تبارها در غرب دارد ؟
جمهوری اسلامی ایران یک رژیم ایدئولوژیک می باشد . اسلام و قوانین شریعت اساس و توجیح فکری این ایدئولوژی است . از این جهت جامعه ارمانی آنها جامعه 1400 سال قبل یعنی صدر اسلام میباشد . بسط وگسترش اسلام در سراسرجهان بعلاوه صدور انقلاب اسلامی از اهداف بی پرده همه رهبران وسیاستمداران جمهوری اسلامی بوده وهست و فقط در شرایط و موقعیت نامناسب ،مصلحت در این میبینند که قدری کوتاه بیاینند . از این جهت گسترش اسلامگرایی در غرب یک بخش از اهداف اشکار رژیم ایران میباشد.
اسلام سیاسی و شیعه بخش دیگری از هویت جمهوری اسلامی است که به عنوان بدیل سیاسی در کانون بحرانهای سیاسی ظهور میکند . این حلقه واسطه ای است که منافع لاهوتی رژیم را با منافع ناسوتی اش پیوند میدهد و سبب قبضه کردن قدرت سیاسی و ثروتهای افسانه ای برای سران رژیم ایران شده است . این بخش از ایدئولوژی رژیم ایران در عرصه بین المللی مخالفان و رقبایی اسلامی دارد . ازجمله عربستان سعودی و کشورهای عربی ، ترکیه ... در این رقابت ارتجاعی زندگی وشیره جان میلیونها انسان مکیده شده و میلیاردها دلار هزینه تبلیغات و نهاهای مذهبی میشود. حضور جمهوری اسلامی ایران در غرب بخشی از این اهداف رقابتی نیز می باشد .
حیات وحتی نطفه جمهوری اسلامی با بحران وبحران افرینی گره خورده است این پدیده نوزاد حرامزاده بحران جنگ سرد ودکترین کمربند سبز می باشد . اما از انجایی که ساختار سیاسی ، ایدئولوژیکی و فرهنگی آن با جامعه و اگاهی سیاسی و اجتماعی اکثریت مردم بخصوص جوانان و زنان و تودهای شهری در تضاد میباشد ، دائماً در بحرانهای درونی و در وضعیت جنگی و اماده باش قرار دارد ، به عبارت دیگر روزانه زندگی میکند . به این امید که بتواند با بحران افرینی و حضور در مناطق بحرانی هم مشکلات داخلی را سرکوب کند وهم سیاست باج خواهی در عرصه بین المللی را پیش ببرد . به همین سبب است که در اکثر کانونهای بحرانی جهان جمهوری اسلامی ایران حضور فعال دارد .
از زمانی که امکان حضور جمهوری اسلامی در کشورهای غربی فراهم شد سازمانگران اموزش یافته با چمدانهای پول به صورت قانونی وغیرقانونی در مناطق بحرانی در شهرک ها و گتوهای خارجی ومسلمان نشین دست بکار شدند.در حالیکه حضور این مرتجعین در کانون بحران زمینه ساز تعرض احزاب راست و
دولتهای غربی برای باز پس گرفتن دستاورهای دموکراتیک وآزدی های فردی واجتماعی شهروندان می شود . پلیسی کردن زندگی خصوصی مردم ، مجموعه قوانینی که به بهانه مبارزه علیه تروریسم در تمامی کشورهای غربی تصویب شد تا خشونت پلیس و تصویب واجرای قوانین ضد مهاجرت و راسیسم دولتی را به بهانه حضور خطرناک این مرتجعین توجیح کنند.
جمهوری اسلامی و دیگر نیروهای ارتجاعی فقط اسلام گرایی را در غرب گسترش نداده اند ، بلکه ساختار سیاسی ، فرهنگی و دولت مطلوب خود را نیز برجهان وشهروند غربی تعمین داده اند . به همین علت هرچه حرمت شهروندان در اروپا شکسته میشود ونقض حقوق بشر گسترده وجدی تر میشود فریاد هورا کشیدن جنایتکاران ودیکتاتورها در ایران گوش فلک را کر میکند . این استراتژی همه نیروهای مرتجع است هدف جمهوری اسلامی و سایر مرتجعین و تروریست فقط نابودی چند ساختمان یا گرفتن جان چند صد نفر انسان نیست ، بلکه نابود کردن دستاوردهای دمکراتیک وآزادی خواهانه و حقوق وحرمت انسانی است که مردم غرب بیش از 250 سال برای ان مبارزه کرده اند . این دشمی دیرینه آخوندها واسلامگرایان بوده است . اگر اسلامی کردن جهان یک رویا واتوپی بیما ر گونه اسلامگرایان وجمهوری اسلامی ایران باشد ، اما شیوه های سرکوب گرانه کشور داری به سبک اسلامی اتوپی و رویا نیست بلکه یک واقعیت و خطر جدی برای شهروندان غربی است .
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
4 ـ موضوع کار رژیم ایران چه گروها یی از مهاجرین می باشد ؟
بیش از سه ده ، حکومت اسلامی به سرکوب خشن و اعدام دها هزار نفر و شکنجه و زندان مبارزین ، مخالفین ، کمونیستها ودگراندیشان ،اقلیتهای مذهبی و ملی ، فعالین کارگری و صنفی ، زنان ودانشجویان مشغول است . همچنان بی وقفه جوخه های اعدام وشکنجه گاهای رژیم قربانی می گیرد .
در نتیجه این سیاستهای جنایتکارانه و غیر انسانی بیش از سه میلیون ایرانی ناچار به مهاجرات به سراسر جهان شده اند ، وهنوز هم این مهاجرت در ابعاد گسترده ادامه دارد ، هنوز هم کمپ های پناهندگی مملو از ایرانیان پناهجو می باشد . و هر روز هم بر تعداد انها افزوده میشود .
این جمعیت گریخته از جهنم حکومت اسلامی نه علاقه ای به رژیم اسلامی دارد و نه علاقه ای به فرهنگ و باورهای مذهبی انها .از این جهت هدف رژیم ایران ، جذب این جمعیت وبرآوردن نیازهای فرهنگی و دینی آنها نیست . برای تعداد اندکی مزدور و خود فروخته و کارکنان سفارتخانه و غیره هم چنین نیازی نیست ، زیرا ریش این جماعت در ایران در گرو مامورین اطلاعات است. حساب و کتاب انها به گونه دیگری پرداخت میشود .
موضوع کار رژیم پناهندگان و مهاجرین و خارجی تبارهای غیر ایرانی مثل لبنانی ، عراقی ، افغانی ، پاکستانی ، فلسطینی واسلامیستهای طرفدار ایران و اسلام سیاسی و بنیادگرایان می باشند . به همین سبب اکثر فعالین و اعضاء و گردانندگان این مراکز از همین گروه میباشند .
رژیم ایران مرکز ویژه ای را درقم زیر نظر حوزه علمیه برای اموزش وپرورش کادر ایجاد کرد است . از میان مسلمانان غیر ایرانی ، طلبه و دانشجوی اسلامی گزینش میکنند وپس از پایان این دوره به استخدام مجمع اهل بیت ونهادهای مشابه در می ایند و با حقوق و مزایای عالی آنها را روانه محل ماموریت میکنند یا حتی بدون پاسپورت از طریق شرکت هواپیمایی ایران ایر به عنوان پناهجو وارد اروپا میشوند . کم نیستند افرادی که سالها در ایران به عنوان پناهنده زندگی کرده اند وهیج مشکلی هم در ایران نداشته ولی به کشورهای اروپای پناهنده شده اند وهمچنان رابطه خوب و همکاری نزدیکی با سفارت ایران دارند .
این کادرهای اموزش دیده پس از استقرار در محل فعالیت خود با همکاری سفارت ایران ، نهادها و تشکلهایی مانند های حزب الله لبنان ،حماس وجهاد اسلامی فلسطین ، گروهای شیعه عراقی ، گروهای شیعه افغانی وپاکستانی و سایر گروهای بنیادگرای طرفدار جمهوری اسلامی ایران ، با پول وامکانات رژیم ایران به فعالیت وسازماندهی وایجاد نهادهای مذهبی از قبیل مسجد ، مدارس خصوصی اسلامی ، کلوپ و انجمنهای مختلف اسلامی ، تورهای زیارتی به ایران وحج ، اعزام دانشجوی اسلامی به ایران و تبلیغات وسیع و پرهزینه مانند کانال رادیو و تلویزیون ، نشریات و کتاب به زبانهای مختلف .... را می پردازند. مخاطبین این نهادها نیز همین گروهای مهاجر وپناهند گانی هستند که از عراق یا لبنان ، افغانستان، سوریه و مناطق اشغالی فلسطین ...گریخته اند
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
5 ـ ابزار کار پیشبرد این سیاستها چیست ؟
اولین ومهمترین ابزار پول و سرمایه کلان است که خرج این نوع فعالیت ها میشود دهها نهاد دولتی و مذهبی در تامین بودجه نقش دارند از جمله وزارت خارجه ، وزارت ارشاد ، وزارت اطلاعات ، مجمع اهل بیت ، مجمع تقریب ، بیت رهبر اوقاف .... به صورت مستقیم ازاین پروژها حمات میکنند . ودر صورت احتیاج از صندوق ارزی کشور ، شرکتهای تجاری و نفتی ، بانکها وموسسات مالی... مشکلات مالی این پروژه ها را برطرف میکنند .
جمهوری اسلامی ایران ارتجاع و تروریست سخاوتمند میباشد . وبرای این نوع پروژه میلیاردها دلار خرج میکند. رژیم ایران بیش از 20سال است که سالانه چند میلیون تن نفت مجانی وارزان قیمت به سوریه میدهد تا بتواند در لبنان حضور داشته باشد . ایران در سی سال گذشته برای کمک به حزب الله وبازسازی لبنان 18میلیارد دلار هزینه کرده است . حیات جمهوری اسلامی به این نوع پروژه های سیاسی وبحران آفرین گره خورده است و چنین سرمایه گذاری های نا متعارف برای سرپا نگه داشتن این رژیم نامتعارف امری طبیعی و ضروری است .
ابزار دیگر رژیم ایران دیپلماسی باج خواهی وباج دهی است . این نوع دیپلماسی غیره متعارف گاه انچنان زننده و شرم آور است که برای دولتهای غربی مشکل ساز وسبب افتضاح سیاسی میشود . اما برای مشتی راهزن وباج بگیر پیروزی تلقی میشود . از این جهت سفارتخانه ها و دیپلماتهای جمهوری اسلامی مستقیما در این پروژه ها نقش دارند ، بدون بند وبست و معامله پرسود و باجهای کلان به دولتهای غربی حضور آنها در غرب غیر قابل تحمل است . در واقع سفارت جمهوری اسلامی صاحب اختیار ومسئول اصلی این پروژه ها می باشد .
دو نهاد دولتی و بین المللی رژیم مجمع بین المللی اهل بیت و مجمع جهانی تقریب اسلام کارهای تدارکاتی ، سازماندهی ، تبلیغاتی ، تحقیق و شناسایی شیوه های مختلف دورزدن قانون ، پیدا کردن لابی های بومی در نهادهای مختلف و سازماندهی ارگانهای مختلف را به عهده دارند .
مسجد امام علی ومدارس خصوصی .
مسجد برای جمهوری اسلامی پیش از هرچیز یک کلوب سیاسی و ایدئلولوژیکی است . تجربه نیم قرن دام گستراندن در مسجد واستفاده ابزاری از آن ، از جاسوسی تا زندان و شکنجه و تجاوز در مساجد ایران به امری عادی بدل شده است . سران رژیم اسلامی از خمینی وخامنه ای وسایر اخوندهای ریز ودرشت در سخنرانی های خود گفته اند "مسجدی که سیاسی (البته طرفداران خودشان ) نباشد مسجد نیست وعبادت دران مسجد در نزد خدا قبول نخواهد بود " منطق جمهوری اسلامی "اسلامی که سیاسی نباشد اسلام امریکایی است". بنابرین مسجد یک مکان مقدس برای عبادت ونیایش مثل کلیسا در اروپا وغیره نیست ، بلکه یک پایگاه سیاسی واگر لازم باشد به عنوان پایگاه نظامی نیز استفاده می شود.
مدارس خصوصی شیعه که به همت سفارت اسلامی واهل بیت در بسیاری از کشورهای اروپایی به وجود امده اند تنها یک نهاد پرورشی نیست ، بلکه یک نهاد تبلیغاتی وسیاسی برای اهداف سیاسی و کانالی برای ارتباطات اجتماعی و حضور جمهوری اسلامی در مراکز اموزشی و فرهنگی کشورهای غربی میباشد . مبلغ و مروج قوانین شریعت اسلام در قبال قوانین عرفی و شهروندی است . بهر صورت یک مومن مسلمان زمانی برای این تناقض پا سخی میطلبد که کدام قانون بردیگری ارجعیت دارد؟ اگر قانون عرفی مخالف قانون شریعت باشد تکلیف او چیست ؟ مساجد ومدارس وسایر نهادهای مذهبی مرتجعین وجنایتکاران رژیم اسلامی پاسخ به این تناقض را اماده دارند ، " البته که شریعت مقدم است ". این پاسخها فقط در جامعه موازی میتواند مادیت یابد و بدون چنین پایگاهی این پاسخ به یک جوک شبیه است .
جامعه موازی نیز بدون چنین نهادهایی حد اکثر یک جامعه حاشیه ای است که شانس ان را دارد که همراه با مبارزات عمومی و کارگری در جامعه به قلب مبارزات آزادی خواهانه وعدالت جویانه وبرابری طلبانه وسوسیالیستی بدل شود . در تمام طول تاریخ بشری اقشار محروم و زجردیده موتور تحولات اجتماعی ونیروی تا به اخر انقلابی بوده اند و منا طق محروم قلب این تحولات اجتماعی بوده است و هنوز هم میتواند باشد ، اما جامعه موازی قلبی مرده ، روح و مغزی تاراج شده و ایزوله شده در درد ورنج خویش به عبادتگاه و جولانگاه جنایتکاران ، مرتجعین وستمگران ، باجبگیران وتروریستها بدل میشود.
««««««««««««««««««««««««««««««
ـ نمود بیرونی و حاصل این تلاشها وسرمایه گذاریهای رژیم اسلامی چه بوده است .
موفقیت جمهوری اسلامی در شکل دهی یک جامعه موازی در لبنا ن و عراق و فلسطین و تبدیل انها به دولتی د ردرون دولت سبب شد تا بتواند در معادلات بین المللی ومنطقه ای به بازی گرفته شود و نقشی ایفا نماید . امروز غرب به نقش واهمیت جمهوری اسلامی در این منطقه بحرانی واقف است از این جهت جمهوری اسلامی با دست باز به سیاستهای باج خواهی وگروگان کشی وزیاده خواهی خود ادامه میدهد .
ازسوی دیگر جمهوری اسلامی از همان ابتدا برای سرکوب وکشتار مخالفین در داخل وخارج نیاز مند سکوت جامعه جهانی در قبال این جنایتها بوده است .اما این جنایتها چنان اشکار و نفرت انگیز وشرم اور بوده اند که افکار عموی دنیا اجازه چنین سکوتی را نمی داد . جمهوری اسلامی با در پیش گرفتن دو دهه سیاست ترور علنی و اشکارمخالفین و حتی شهروندان اروپایی در مقابل چشمان مردم به کشتار و ترور مخالفین در شهرها و پایتخت های اروپایی دست زده است . ده ها نفر در اروپا قربانی تروریستم دولتی رژیم اسلامی شده اند و در اکثر موارد تروریستها بدون مشکل به پایگاهای خود در تهران بازگشته اند .
سکوت وعدم واکنش جدی غرب در مقابل تروریسم اسلامی ایران صرف نظر از انگیزه های اقتصادی که البته مهم نیز میباشند ، اما انگیزه مهمتر ازادی گروگانهای اروپایی در لبنان بوده که سبب معامله با دولت ایران شده است . به عبارت روشنتر جمهوری اسلامی ایران آزادانه مخالفین خود را در شهرهای اروپا به گلوله میبندد و پلیس اروپا تروریستها را تا فرودگاه بدرقه میکند ویا حد اکثر چند نفر را بازداشت میکند تا درفرصت بعدی معامله کنند. و تروریستهای لبنانی وایرانی مانند یک قهرمان از سوی مقامات رژیم استقبال میشوند.نمونهای زیادی از این دست وجود دارد .
اما در مقابل افکار عمومی مردم اروپا به شدت علیه سیاست مما شات جویانه سیاستمداران اروپایی برانگیخته شد واین را توهینی به کشورشان تلقی کردند . مطبوعات گزارشهای کامل ترور ها را باز گو کردند و همه اینها سبب شد تا دولتمداران وسیاستمداران اروپایی جدی تر در مقابل تروریسم اسلامی ایستادگی کنند . وان را بطور موقت در محدوده اروپا محار کنند .
اینها محصول سرمایه گذاری در لبنان و کشورهای مسلمان بود .اما رژیم ایران در غرب پروژه دیگری دارد
این پروژه ها زود بازده نیستند شاید عمر جمهوری اسلامی کفاف ندهد ، اما این پروژها چون استخوان لای زخم جامعه اروپای باقی میمانند و مرتجعین دیگر از ان بی نصیب نمی مانند . با این حال به روشنی می توان رد پا وعمل کرد تا کنونی این سیاست ها را در جامعه اروپا دید . برای نمونه توجه شما را به نمونه هایی از اجرای قوانین شریعت با ملاکهای قانون ایران در کشورهای غربی جلب میکنیم.
در
تمامی قوانین ارتجاعی شریعت در مورد ازدواج و طلاق با اجازه دولتهای غربی در اروپا وغرب سالهاست به صورت کامل اجرا میشود . چند هزار نفر شهروند اروپایی ، کانادایی و غربی به خاطر ازدواج با ایرانی و احتمالا برای بازدید خانواده خود ناچار شده اند به مسجد علی نزد اخوند بروند و به ناچار بگویند ما مسلمان شدیم و عقد اسلامی میخواهیم .. و سپس اسم خود و فرزندان خود را عوض کنند ، وحتی برای مسافرت کم دردسرتر ملیت دوگانه ایرانی انتخاب کنند . اینها همه توهین و تحقیر به شهروندان غربی برای یک بازدید چند هفته ای از خانواده خود میباشد . صدها نفر به زور مسلمان شدند و هویت وملیت ، دین وحتی اسم خود را عوض کرده اند . مسئله ای به این بزرگی به غرور کدام دولت برخورد ؟ کدام یک از رسانه های آزاد این توهین به وجدان بشریت را منعکس کرد اند؟ چه کسی به این توهین اعتراضی کرد و یا میکند ؟ در قلب اروپا قوانین شریعت را در زندگی مردم به اجرا میگذارند و ان را قدم به قدم تا اطاق خواب مردم بسط میدهند .
حیوانات را برای زجر کشی بیشتر حلال میکشند وبه این هم راضی نیستند استاندارد حلال را به عنوان اسداندارد رسمی در کنار اسداندارد بین المللی و اروپایی رسمیت داده اند . وباید منتظر کرم حلال ، پوشک حلال و مداد ، خودکار، کاغذ و غیره حلال بود . صیقه وچند همسری غیر رسمی وختنه ، حجاب ، پدر سالاری وزنانه مردانه کردن مجالس غیره.. را به عنوان تفاوتهای فرهنگی در جامعه چند فرهنگی رسمیت داده اند . به نام کارنوال عاشورا دسته های سینه زنی ونوحه خوانی وخود ازاری در خیابانها راه می اندازند . در خیابانها ومیدانهای اصلی شهر و پارکهای پر رفت و امد نماز جماعت برگزار میکنند. درمراکز عمومی اموزشی واداری ومحل کار طلب وقت نمازو مکانی برای نمازخانه میکنند .کودکان را از استخر رفتن و ورزش کردن به خاطر دوش گرفتن محروم میکنند . با تقویم مذهبی خود در کنار تقویم رسمی تعطیلات ،اعیاد وروزهای رسمی خود را برگزار میکنند . مدارس ، مهدکودک و کلوب مذهبی با سلیقه و فرهنگ خودشان برپا کرده و در کنار ان مدارس قران ، تعلیمات اسلامی وقوانین شریعت اموزش میدهند .
آیا دولتهای غربی نمی دانند زیر گوش انها قوانین شریعت اجرا میشود و ان را قدم به قدم تا اطاق خواب مردم بسط داده اند ؟
ایا این مناسبات و روابط دیپلماتیک است ؟ یا باج دهی به راهزنان و قلدران ؟ اگر چنین روابطی عرف دیپلماسی جهان فاسد است . پس باید حداقل دو جانبه باشد . آیا جمهوری اسلامی اجازه میدهد غربی های مقیم ایران برای مثال یک قصابی داشته باشند که خوک ذبح کند ؟ ایا یک مغازه در سراسر ایران میتوان یافت که مشروب بفروشد ؟ یک کلوب وانجمن فرهنگی اروپایی و غیر اسلامی در ایران اجازه فعالیت دارد ؟ مترجم بودن در سفارتخانه های خارجی ممکن است هرلحظه به اتهام جاسوسی مبدل شود . یک دیپلمات زن اجازه دارد بدون روسری وحجاب اسلامی وارد ایران شود ؟
لباسهایی که مد غربی داشته باشد از تن مردم در میاورند همین چند روز پیش اجناس چند مغازه را به خاطر اینکه لباسهای مدل غربی یا نوشته لاتین داشتند از بوتیکها جمع اوری کردند.
چرا باید به یک رژیم بربر این همه امتیاز حقارت بار یا به عبارت دیگر باج داد ؟ از انها می ترسند ؟ دولتهایی که شوروی و بلوک شرق را اجازه نفس کشیدن نمی دادند ،این همه کرنش در مقابل یک رژیم درحال فروپاشی چه مفهومی دارد ؟
به نظر میرسد فقط داشتن منافع مشترک وهمسویی باهم ولو مقطعی توجیح کننده این باج دهی باشد ویا باید باور کرد این رژیم مطابق خواست انها میباشد و محصول خودشان است و خواهان سوار کردن از این دست جانوران بر گرده مردم در سایر کشورهای اسلامی هستند .اما به شرط اینکه افسار این جانوران در دست دولتهای غربی باشد، ویا این بربرها چوب لای چرخ آنها نکنند . اگر برای دولت خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی ممکن نشد به رفسنجانی یا قالیباف میانه روهم راضی میشوند .
علی آزاد 30.6.2010
زیر نویس
مجمع جهانی اهل بیت در سال 1372 رسما با تایید خامنه ای در تهران آغاز به کار کرد وحوزه فعالیتهای آن در خارج کشور میباشد . در سال 1375 این نهاد با 12 نهاد مشابه رژیم ازجاسوسی وترور تا پولشویی و تبلیغات .... به دستور رهبر در هم ادغام شده اند و "سازمان فرهنگ وارتباطات اسلامی " به وجود امد . این نهاد هم مستقیم زیر نظر رهبر ، وزیر ارشاد ، وزیر امورخارجه و رئیس مجمع اهل بیت و رئیس مجمع تقریب اسلام ....هدایت میشود و هرسال از بودجه عمومی کشور مثل سایر نهادهای دولتی پول و امکانات میگیرد . علاوه براین اهل بیت نه تنها از بودجه وامکانات سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی استفاده میکند خود این نهاد دولتی مستقیم ومستقل بوجه جداگانه میگیرد .
زیرنویس 2
گزارش سال ۲۰۰۹ اداره امنیت داخلی آلمان (Verfassungsbericht) روز چهارشنبه (۲۳ ژوئن،۲ تیر) در برلین انتشار یافت.
اداره فدرال امنیت داخلی آلمان، که Verfassungsschütz خوانده میشود، هر سال با انتشار یک گزارش مسائل امنیتی آلمان، فعالیت گروههای تندروی چپ و راست، امکان نفوذ سرویسهای جاسوسی خارجی و همچنین نحوه فعالیت گروههای سیاسی خارجی را در خاک آلمان موشکافی میکند.
مراکز تبلیغاتی جمهوری اسلامی
در گزارش سال ۲۰۰۹، بارها از ایران نام برده شده است. در صفحه ۲۳۶ این گزارش ۳۲۴ صفحهای، جمهوری اسلامی ایران متهم میشود که میکوشد از طریق نهادها و انجمنهای وابسته به خود، شیعیان ساکن آلمان را زیر نفوذ بگیرد. در این بخش میخوانیم:«در آلمان، مراکز و سازمانهای متعددی تحت فرمان رهبری جمهوری اسلامی عمل میکنند. این سازمانها وظیفه صدور انقلاب را با تفسیری که حکومت ایران از اسلام دارد، در سطح جهان به عهده دارند.»
اداره امنیت داخلی آلمان از "مرکز اسلامی هامبورگ" و مسجد امام علی که وابسته به این مرکز است به عنوان بزرگترین مرکز وابسته به حکومت ایران نام میبرد و مینویسد:«این مرکز، در کنار سفارت جمهوری اسلامی، بزرگترین مرکز نمایندگی ایران در آلمان و یکی از مهمترین مراکز تبلیغاتی آن در سراسر اروپا است. رئيس مرکز هامبورگ، از سوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی تعیین میشود و نقش نماینده آیتالله خامنهای را در اروپای مرکزی به عهده دارد.»
فعالیتهای مرکز اسلامی هامبورگ
گزارش اداره فدرال امنیت داخلی، فعالیتهای مرکز اسلامی هامبورگ را چنین تشریح میکند:«در نگاه از بیرون، این مرکز تنها فعالیتهای مذهبی دارد و در حوزه نفوذ خود وارد سیاست نمیشود. اما در واقعیت، رهبری ایران میکوشد با استفاده از مرکز اسلامی هامبورگ، شیعیان ساکن اروپا را، که دارای ملیتهای گوناگون هستند، جذب کند و ارزشهای بنیاین اجتماعی، سیاسی و مذهبی دکترین حکومتی خود را در اروپا گسترش دهد. این مرکز، در کنار فعالیتهای گوناگون خود، از انجمنهای متعلق به شیعیان در آلمان پشتیبانی مالی میکند.»
همه شیعیان آلمان زیر یک چتر
گزارش امنیت داخلی، جزئیات جابهجائیهای مسئولان مرکز اسلامی هامبورگ را نیز تشریح میکند و مینویسد:«۳۰ آوریل ۲۰۰۹ رضا رمضانی جای سید عباس مقدم را به عنوان رئیس مرکز اسلامی هامبورگ گرفت. رمضانی از تابستان ۲۰۰۶ مرکز اسلامی امام علی وین را هم اداره میکند. قائم مقامی در سال ۲۰۰۹ به عنوان رئیس جامعه اسلامی گروههای شیعی در آلمان انتخاب شد. جامعه اسلامی شیعیان، ۷ مارس ۲۰۰۹ در مرکز اسلامی هامبورگ بنیاد نهاده شد و باید نقش بالاترین نمایندگی جوامع شیعی را در سراسر آلمان ایفا کند.»
تعقیب مخالفان در خارج
در بخشی دیگر از گزارش امنیت داخلی آلمان، فعالیتهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در خاک آلمان بررسی شده است. در این بخش از جمله میخوانیم:«وظیفه مرکزی وزارت اطلاعات جاسوسی علیه گروههای مخالف در داخل و خارج از ایران و مبارزه فعال با آنها است. اما علاوه بر این، سرویس جاسوسی ایران به جاسوسی در حوزه سیاست، اقتصاد و علوم نیز میپردازد.»
گزارش ادامه میدهد:«گرانیگاه جاسوسیهای وزارت اطلاعات در آلمان، ردیابی سازمان مجاهدین خلق ایران و بازوی سیاسی آن شورای ملی مقاومت است. وزارت اطلاعات همچنین وظیفه تعقیب سیاست خارجی و امنیتی آلمان را نیز به عهده دارد.»
Abonner på:
Opslag (Atom)