torsdag den 21. oktober 2010

ممه رو لولو برد


ممه رو لولو برد

onsdag den 20. oktober 2010

رقص در حرم قم: تقدیم به عاشقان ولایت

رقصیدن در حرم قم , تقدیم به عاشقان ولایت بمناسبت حضور خ ر در جوار حرم مطهر

søndag den 17. oktober 2010

آیا کسی از سهرابستان خبری داره؟


یکی از طرح های منتشر شده در سهرابستان


وب لاگ سهرابستان با اون مقاله های خوب تحلیلی, عکس و طرح های عالی وافشاگریهای جانانه اش رو که یادتون میاد؟ آلان مدتهاست که این سایت فعال نبوده و آخرین لینکی که داده به تاریخ 10 تیر ماه بر میگرده.
کسی هست که بدونه چه اتفاقی افتاده و چرا دیگه مطالب خوب جدیدی از این دوست ندیده به دست ماها نمیرسه؟

http://sohrabestann.blogspot.com/

lørdag den 16. oktober 2010

سنگسار



از وبلاگ آفتاب لارستان

mandag den 11. oktober 2010

در دفاع از آزادیِ بیانِ کاریکاتوریستِ دانمارکی و در انتقاد ازنیک آهنگ کوثر






مقاله نیک آهنگ کوثر"در دفاع از آزادی بیان کاریکاتوریست، در انتقاد از کار دانمارکی‌ها" یکی از ناامید کننده ترین و نگران کننده ترین خبرهای هفته اخیر برای طرفداران آزادی بیان در ایران بود. اتفاق ناگوار دیگر هم عدم شرکت شیرین عبادی و اکبر گنجی در مراسم توزیع جایزه به کورت وسترگارد , کاریکاتوریست دانمارکی توسط آنجلا مرکل, صدر اعظم دولت آلمان بود.
اینکه چرا شیرین عبادی و یا اکبر گنجی این مراسم را تحریم کردند احتیاج به جوابی جداگانه دارد ولی وقتی یک کاریکاتوریست ایرانی (که خود قربانی سانسور و اختناق آنهم هم در داخل کشور و هم در تبعید بوده) کار همکار دانمارکی خود را "به همین سادگی" "سفارشی" و فاقد"ارزش کار مطبوعاتی" می داند و با دادن یک سری اطلاعات غلط سعی در توجیه نظرات خودش می کند میتواند نشان از تسلیم شدن نویسنده مقاله در مقابل خود سانسوری و ترس از مسلمانان افراطی باشد .

نیک آهنگ همان اول مقاله اش می نویسد "در سال ۲۰۰۵، نویسنده یک کتاب کودکان نتوانست طراحی برای کتابش در باره محمد و دین اسلام پیدا کند، چون همه از کشیدن پیامبر اسلام می‌ترسیدند. ماجرا در رسانه‌های دانمارک منعکس شد و نهایتا دبیر فرهنگی روزنامه یولاندر پوستن موضوع کشیدن کاریکاتور پیامبر اسلام را به تعداد زیادی از طراحان دانمارکی سفارش داد که تنها ۱۲ نفر این سفارش را پذیرفتند."
اقای نیک آهنگ فراموش کردند که توضیح دهند که اکثر کاریکاتوریست ها و طراحان دقیقن از ترس افراطیون اسلامی به این دعوت لبیک نگفتند و همین عدم شرکت از ترس دلیلی بر درستی این مدعا بود که با این کار یولندز پوستن ثابت شد و برای همین چاپ کاریکاتورها یک کار ژورنالیستی بود.
در عوض نیک آهنگ مینویسد:کاری که دانمارکی‌ها کردند، ارزش کار مطبوعاتی ندارد. به همین سادگی. چرا؟ چون موضوعی با گرایشی ویژه به طراحان سفارش داده شده است".
یک پیش فرض من در آوردی و اشتباه نیک اهنگ را اینجا دچار توهم کرده است. اولن که خیلی از کارهای طراحان سفارشی است. برای مثال طرح هایی که برای مقالات سیاسی و توریستی و آشپزی و.. به طراحان سفارش داده میشود و خود طراح کار خود را بعد از این"سفارش" بدون دخالت بعدی سفارش دهندگان در این مورد خلق می کند. این موضوع هیچ منافاتی با اصول روزنامه نگاری ندارد و در تمام کشورهای آزاد و در تمام روزنامه های معتبر وجود دارد. دومن در دعوتنامه روزنامه به طراحان که برای محک زدن ادعایی که نویسنده کتاب کودکان از وجود خود سانسوری در بین هنرمندان دانمارکی از ترس افراطی های اسلامی اقامه کرده بود, یولندز پوستن از طراحان دانمارکی خواسته شده بود تصور خود از محمد را به خطوط نقاشی تبدیل کنند. اگر نیک آهنگ 12 نقاشی منتشر شده را یک بار دیگر نگاه میکرد و به آن کاریکاتور کورت وستر گارد که محمد را با عمامه ای با بمب نشان میدهد اکتفا نمیکرد, می دید که چند تای آنها بر علیه یولندز پوستن و سردبیرش بودند و اصلن ربطی به محمد پیغمبر نداشتند ولی با این حال یولندز پوستن علیرغم اینکه این کاریکاتورها که نه تنها هیچ ربطی به "موضوعی با گرایشی ویژه به طراحان سفارش داده شده است"نداشتند, بلکه از روزنامه و یا سردبیر آن انتقاد کرده بودند آنها را چاپ کرده بود.


نیک آهنگ در ادامه مقاله اش مینویسد "کارتونیست حق انتقاد و حمله را دارد، اما حق اهانت چیز دیگری است. همه ما گاهی پا را فراتر از گلیم خودمان می‌گذاریم و کاری می‌کشیم که ممکن است اهانت آمیز باشد، اما اهانت به اعتقادات دینی، ریسکی فراتر از ظرفیت رسانه‌ای است."
این جمله نیک آهنگ در حقیقت اعتراف به شکست و سر خم کردن درمقابل افراطیون و کسانی که زورشان زیاد است می باشد و نه دلیلی بر زیر پا گذاری و یا سوء استفاده دانمارکیها از آزادی بیان. کورت وستر گارد چه گناهی دارد که کاریکاتوری که در دانمارک و برای یک کشور 5 ملیونی کشیده چند ماه بعد و چندین هزار کیلومتر آنطرفتر و در قاره ای دیگر از طرف خامنه ای و یا یک افراطی در کشمیر و یا حزب الله در لبنان اهانت آمیز تلقی میشود؟ کار کورت وستر گارد که اولین کاری نبوده که به مذاق افراطیون خوش نیامده. به این ترتیب افرادی مثل ایرج میرزا, صادق هدایت, شجاع الدین شجاع, علی میر فطروس, هادی خرسندی و صدها هنرمند و نویسنده و خبرنگار و شاعر دیگر و هزاران وشاید ملیونها ایرانی غیر معتقد دیگر هم توی این لیست شما جا می گیرند که بهتراست خفه شوند و دم نزنند تا به پر قبای کسی برنخورد!
یک شاهکار دیگر از نیک اهنگ تو بخش بعدی مقاله اش آمده "مطابق قوانین رسانه‌ای، روزنامه‌نگار (که اتفاقا کارتونیست رسانه‌ای هم روزنامه‌نگار محسوب می‌شود)، حق زیر پا گذاشتن حقوق شهروندان را ندارد و نباید کاری کند که منتهی به ایجاد تنفر نسبت به یک گروه اجتماعی با هویت مشخص شود. مگر کیهان چه کار می‌کند؟ اهانتش به اعتقادات بهایی‌ها قابل قبول است؟ تحقیر دراویش و اعتقاد صوفیان را می‌پسندید؟"
من واقعن شرم میکنم وقتی این مقایسه رو می بینم. مقایسه یه روزنامه لیبرال مستقل در کشورِ آزادی چون دانمارک که خبرنگارانش بدون سانسور به پخش خبر می پردازند با یک روزنامه دولتی-الهی که سردبیرش یک بازجو و قاتل بالفطره است!
برای اطلاع شما آقای کوثر من 26 سال است در دانمارک زندگی کرده ام و حدود دوازده سال کار مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی کرده ام و فرق مطبوعات آزاد دانمارک و کیهان شریعتمداری را بر خلاف شما میدانم. همین یولندز پوستن اگر یک دهم یکی از دروغ ها و تهمت هایی که کیهان به مخالفانش و از جمله خود شما میزند را چاپ کند فوری به دادگاه کشیده شده و محکوم میشود. در ضمن نیک آهنگ عزیز هیچ دادگاهی در دانمارک یولندز پوستن را برای این کاریکاتورهایش محکوم نکرده و نخواهد کرد و دولت دانمارک هم هر چند به خاطر منافعش وتحریم های کشورهای مسلمان در زمان بحران از این مسئله ناراضی بود ولی هیچ وقت جرئت دخالت در این کار را نداشته است.
در بخش پایانی مقاله نیک آهنگ می نویسد "اعتدال، سخت است. وقتی دبیر روزنامه‌ای با پیشداوری، ذهنیتی را به بقیه منتقل می‌کند و نتیجه مشابهی به شکل کارتون و کاریکاتور می‌خواهد، دیگر با نقد رسانه‌ای روبرو نیستیم. اینجاست که رسانه، خود جریان‌ساز می‌شود و مدعی رهبری سیاسی و اجتماعی...تهییج احساسات یک طرف به ضرر طرف دیگر. این جانب‌داری، خارج از دایره اصول رسانه‌ای است."
و بلافاصله به این نتیجه میرسد "اگر کارتون‌ها و کاریکاتورهای معروف دانمارکی را در این «کانتکست» ببینیم، یعنی ابزار حمله به هویت مسلمانان و نه انتقاد از دین، شاید نگاه متفاوتی به موضوع داشته باشیم".
معلوم میشود تنها از طریق دیدن این موضوع در "کانتکست" پیشنهادی نیک اهنگ است که میتوان به این نتیجه گیری رسید.
سوال من این است که اقای نیک اهنگ چه میشد اگر مسئله را همانطور که بود و اتفاق افتاد ببینیم و نه به صورت توطئه ای بر علیه مسلمانان دانمارک.
نقاشی ها یک کار ژورنالیستی بودند که قصد محک زدن یک ادعا را داشتند و توسط هیئت مدیره یک روزنامه مستقل به مرحله اجرا گذاشته شد و به چاپ رسیدند.این کاریکاتورها در زمان چاپ تعدادی از مسلمانان افراطی مقیم دانمارک از جمله امام جمعه مسجد امام علی در کپنهاگ که به جمهوری اسلامی تعلق دارد را ناراحت کرده بود ولی هیچکس بمبی به خود نبست و اعتراض ها به صورت مسالمت آمیز برگزار می شد. چند ماه بعد در بحرین در کنفرانسی که کشورهای اسلامی برگزار کرده بودند, نمایندگان کشورهای اسلامی در ملاقاتی که با چند تن از نمایندگان یک مسجد وهابی در دانمارک داشتند از وجود این نقاشی ها مطلع می شوند. این فرستادگان امام جمعه فلسطینی الاصل مسجد یک نقاشی دیگر هم که محمد را به صورت خوک کشیده بود و چند نقاشی دیگر را که اصلن ربطی به کاریکاتورهای چاپ شده در یولندز پوستن نداشتند قاطی کرده بودند. بعد از این واقعه بود که حاکمان افراطی اسلامی ایران و امثالشان در کشورهای پاکستان, سوریه, لبنان, فلسطین, نیجریه و.. بهانه ای پیدا کردند برای خود نمایی و جولان دادن شمشیر و توجیح سرکوب های داخلی به جرم اهانت به مقدسات. تظاهرات هایی که علیه سفارتخانه های نروژ, دانمارک و چند کشور دیگر ترتیب داده شد هیچ کدام حرکت خود جوش مردمی نبود و از طرف مرتجع ترین مراجع و گروه های سیاسی و دولتهای سرکوبگر حمایت میشدند. بنابراین نه یولندز پوستن و نه کورت وسترگارد یا فلمینگ رز میتوانند در خشونت هایی که ماه ها بعد در سوی دیگری از دنیا بوجود آمده مقصر باشند. در واقع این کاریکاتورها درجه پایین تحمل فرقه های افراطی اسلامی را بیشتر نشان داد و اسلام را به عنوان دینی خشن به جهانیان معرفی کرد و ادعای نویسنده دانمارکی را هم در مورد سانسور و خود سانسوری در دانمارک تایید کرد.
من به عنوان یک بی مذهب فراری از قانون شریعه اسلامی چاپ این کاریکاتورها را ضروری میدانم . همین بحث هایی که تا به حال در این مورد شده باعث شده که تابوهای بیشتری شکسته شود و قدرت تحمل را در بین برخی از مسلمانان بالا ببرد. البته جنبه های منفی آن هم ترس بیشتر هنرمندان از انتقاد از اسلام است و تلاش حکومتها و بوروکراتها برای تنگ تر کردن حلقه بر گردن آزادی بیان هم قابل توجه است .
واقعیت این است که سیل مهاجرت و فرارمردم مختلف در جهان در این قرن اخیر بقدری زیاد بوده است که کشورهای جهان در مدتی نه چندان دور و خواهی نخواهی به جامعه های چند صدایی و چند ملیتی تبدیل میشوند. اکثر مذاهب خوشبختانه به آن درجه از تکامل رسیده اند که قدرت تحمل انتقاد داشته باشند و حتی به سخره گرفته شدن را هم بپذیرند. حال نوبت مراجع اسلامی است تا گامی جدی بردارند و ارزشهای دمکراتیک را بپذیرند.
تلورانس و تحمل در یک جامعه را آقای کوثر متاسفانه نمیتوان با سیستم قضایی کانادا یا انگلیس که با قبول سانسور و تشکیل جوامع موازی زیر لوای آزادی از مذهب بر قرار کرده اند محک زد. تحمل در جامعه ای بالاست که شهر وندان آن بتوانند آزادانه از هر چیز و هر کس انتقاد کنند و بدون دست بردن به اسلحه انتقاد بشنوند و بدون ترس جواب دهند.
به نظر می رسد آقای نیک اهنگ یا در درک مفهوم آزادی بیان دچار توهم شده اند و یا جو ترس هنوز بر ایشان غلبه دارد.



حسین فردوسی پور

fredag den 8. oktober 2010

رهبر قاتل, ، کاریکاتوری از کیانوش رمضانی

بمناسبت دهم اکتبر, روزجهانی مبارزه با اعدام



منبع:http://www.iran-free.org/1389/04/03/ka2/

torsdag den 7. oktober 2010

شباهتهای گوز و آخوند

طنزی از سایت دودوزه
http://greeniranfrorever.blogspot.com/2010/09/blog-post_18.html
شباهتهای گوز و آخوند
1)پر سرو صدا و بی خاصیتند. 2) هنگام خروجشان معمولن نیم خیز می شویم. 3) باعث سرگرمی عوام و عامل سرافکندگی عقلا هستند. 4) خاستگاه انقلابی دارند. 5) همواره در جهت وزش باد حرکت می کنند. 6) طرف مقابل را مجبور به سکوت می کنند. 7) با شکم و زیر شکم در ارتباطند. 8) هنگام ورودشان احساس سنگینی و هنگام خروجشان احساس سبکی می کنیم. 9) اگر بیش از اندازه نیرو بگیرند به همه جا گند می زنند

مثنوی ختنه نرمن در قم:هادی خرسندی



http://www.asgharagha.com/archives/001824.php

قصه‌ای دارم که نورمن ویزدُم
پرسه میزد در خیابانهای قم

قاضی شرعش بدیدی توی راه
خنده زد از دیدن او قاه قاه

خوب چون خندید و با او حال کرد
پیش مردم زود قیل و قال کرد

گفت: این ملعون سفیر خنده است
داعی از دیدار او شرمنده است

او به جای گریه‌آموزی به خلق
میفرستد خنده تا اعماق حلق

کرد باید این جوانک را ادب
تا نیارد خنده، مردم را به لب

کرد باید این جوان را روبراه
تا که بعد از این نخندد قاه قاه

«کرد باید ......»، گفت نورمن ای عمو!
لطف کرده «کرد باید» هی نگو

چونکه من از «کرد باید» گفتنت
میشوم زهره ترک جان ننه‌ت

گفت قاضی های نورمن ویزدوما!
گریه باید داد یاد مردما

چونکه خنداندی خلایق قاه قاه
صبح تا شب کرده‌ای کلی گناه

باید اکنون خلق را گریان کنی
تا گناه خنده را جبران کنی

پس بیا تا ما مسلمانت کنیم
بی‌نیاز از انگلستانت کنیم

میشوی آخوند در اُم‌القُرا
روضه‌خوانی نیز آموزم ترا

گر تو باشی نوحه‌خوان و روضه‌خوان
کی دهی از گریه مردم را امان

در عوض ماشین و کاخ و صیغه‌جات
میدهیمت عینهو نقل و نبات

گفت نورمن «یس ولی آی ماست گو
چونکه ویسکی میخورم با آبجو!»

«واقعاً خیلی خری تو، یس پیلیز
من ندارم عشق اسلام عزیز»

گفت قاضی: ختنه کردن ساده است
لنگ و تیغ و پنبه‌اش آماده است!

گفت نورمن «اوووخ آی دونت لایک دیس
فوق فوقش یک کمی آن را بلیس!»

«قطع کردن، ختنه کردن، اووه نو
گفتم آی دونت لایک دیس، آی ماست گو»

گفت قاضی: چونکه مختون میشوی
از دیار کفر بیرون میشوی

میشوی وارد به اسلام مبین
بگذری با عزت از کنکور دین

ختنه دارد یک ثوابی خود به خود
حج اکبر کرد هرکس ختنه شد!

گفت نورمن «پینس‌ام اسمال بو
جان قاضی قد چسمثقال بو»

«ارزش خنته ندارد اي جناب
گنده هايش بيشتر دارد ثواب!»

«گنده مال آنتوني کوئين بدي
ختنه‌‌ي آن افتخار دين بدي!»

«مال چارلتون هستون ار ديدي شما
بر فلان بنده خنديدي شما»

«مال من مثل خودم مستضعف است
کوچک و بی‌مایه و بی مصرف است»

داد زد نورمن که «آی دونت وانت، نو!»
پاسداران آمدند اما جلو

آمبولانسی ناگهان گردید عیان
بازگشت آژیرکش، نورمن در آن

نیمساعت بعد نورمن روی تخت
دست و پا میزد فغان میکرد سخت

گفت قاضی: جیغ تو بیهوده است
رسم ختنه از پیمبر بوده است

سنت است این، بایدش اجرا نمود
پس نباید بر سرش دعوا نمود

های ای دلاک! حمله، تیغ تیز!
زود چیزش را ببر، خونش بریز!

سوی نورمن چون که آن جانی شتافت
ناگهان سقف اتاق از هم شکافت

گشت پیدا آن میان روح امام
گفت: «خاکم بر سر و بر این نظام»

سوی قاضی کرد رو، با توپ پر
گفت: «چیز انگلیسی را نبر!»

«هست یارو انگلیسی، لندنی
نیست دول انگلیسی کندنی!»

«جمع کن این کار و این اندیشه را
پس نزن بر ریشه‌ی خود تیشه را!

تیغ نحست را بکن فوری غلاف
نان خود آجر مکن، با این خلاف!»

گفت قاضی: چشم، بودم بی حواس
میکنم الساعه نورمن را خلاص

دستمالی باشدم ابریشمی
حال میمالم به اطرافش همی!

گفت: نورمن: «پس چرا استاپ شد؟
قلبتان اینجور در تاپ تاپ شد؟»

«پس چرا دلاکه یکهو زد به چاک؟
پس چرا افتاده تیغش روی خاک؟»

«قلب من هم داره تیک تیک میزنه
یکنفر داره منو میک میزنه ..... »!

mandag den 4. oktober 2010

آیا فاجعه چرنوبیل در بوشهر تکرار میشود


برای فرار از پاسخ بیشتر در مورد افتضاح آلوده شدن سیستم رایانه ای نیروگاه اتمی بوشهر به ویروس استاکس نت, علی اکبر صالحی رييس سازمان انرژى اتمى جمهورى اسلامى ايران در پاسخ به یکی از خبرنگارن گفت" نشت كوچكى در استخر جنب راكتور اتمى بوشهر عامل تاخير در سوخت گذارى اين نيروگاه است و اين تاخير ربطى به كرم استاكس نت ندارد". همچنین آقاى صالحى به خبرگزارى جمهورى اسلامى، ايرنا، گفته است: در فرايند شستشو (قلب راكتور)، نشت كوچكى در استخر جنب راكتور مشاهده و جلوى آن گرفته شد، همين نشت چند روزى فعاليت ها را به عقب انداخت.

حال اگر این حرف آقای صالحی در مورد وجود نشت در "استخر جنب رآکتور اتمی بوشهر" که هنوز به مرحله بهره برداری نرسیده است را جدی بگیریم بایستی نگرانی هایمان از لحاظ ایمن بودن بقیه این تاسیسات اتمی صد چندان شود.
متخصصان و مسئولین ایمنی و امنیتی این تاسیسات (هنوز به راه نیافتاده ولی دچار نشت شده) متاسفانه کسانی جز متخصصان روسی که خود در بوجود آوردن فاجعه چرنوبیل نقش داشته اند و جمهوری اسلامی که از خاموش کردن آتش سوزی در اثر نشت گاز در شهر های خود عاجز بوده است نمیباشند.
راه اندازی نیروگاه بوشهر میتواند به فاجعه ای بزرگتر از چرنوبیل منجر شود که موجب قتل هزاران نفر شده و فاجعه ای زیست محیطی بوجود آورده که در تاریخ ایران بی نظیر بوده است.

فرق بین ا.ن و کورش

اینه که کورش در قلب ملت جا گرفته و ا.ن در روده بزرگشون